-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آذر 1397 20:56
چقدر خوبه که هر روز میشه زندگی رو نفس کشید، روز جدیدی رو با مهر شروع کرد، چیز جدید یاد گرفت و با آدمهای جدید روبرو شد! !! چند روز پیش به همکارم که اتاقش کنار اتاق منه و خیلی از اوقات بی حوصله اما مودبه! گفتم به نظرم بهتره اتاقت رو مرتب کنی و وسایلی که نمی خوای رو دور بریزی. بهت قول میدم که حالت بهتر بشه. پنجشنبه که از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 آذر 1397 13:31
از وقتی یادم میاد همیشه دوست داشتم خلوت خودم رو داشته باشم: درس بخونم کتاب بخونم یا به کارهای شخصیم برسم. خیلی سال قبل که دبیرستانی بودم، بابا ضربهای به در اتاقم میزد، در رو باز میکرد و وقتی منو میدید که دارم درس میخونم میگفت بابا جان چراغ مطالعه ت رو روشن کن که تو تاریکی چشمهات اذیت میشن. درست بر عکس اون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 آذر 1397 20:44
دو هفته پیش که می خواستم برم بوداپست پیش فرزاد ، متوجه شدیم که عموم هم اونجاست. خیلی خوشحال شدم. این عمو مهدی من کوچکترین عموی منه و من نه تنها خیلی دوستش دارم بلکه خیلی هم همیشه حرف دارم باهاش بزنم. جمعه صبح که توی فرودگاه بودم بهم زنگ زد که مستقیم از فرودگاه برم هتلش و اونهم از محل ورکشاپش حدودهای ظهر میاد اونجا و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آذر 1397 21:49
به اواخر کتاب زندگینامه همینگوی رسیده ام. متن بی نظیری داره و خوشبختانه عقل کردم (به قول مامان جون) و متن انگلیسی رو می خونم. فصلی هستم که از خاطراتش با نویسنده گتسبی بزرگ می نویسه. واقعا چقدر باید عمر کرد تا همه کتابهای نخونده رو خوند و به سرزمینهای ندیده سفر کرد؟ من هر از گاهی دچار رخوت میشم و طول میکشه که به حال...
-
کتاب
یکشنبه 20 آبان 1397 20:19
کتاب عادت های کوچک رو می خونم. این کتاب روی این موضوع بحث می کنه که به جای هدف گذاری باید روی سیستم کار کرد و با تغییرات خیلی کوچک به خواسته ها دست پیدا کرد. یک جایی همون اوایل کتاب نویسنده اشاره ای به کاربرد این مبحث در موفقیت تیم دوچرخه سواری انگلستان در توردوفرانس می کنه و این که چقدر مسایل ساده ای مثل تشک و بالش...
-
من و زندگی در زیلاند
چهارشنبه 9 آبان 1397 21:54
برای رسیدن به محل کارم باید از یه تونل به طول ۶.۶ کیلومتر بگذرم. خیلی از هلندیها از وجود این تونل بی اطلاع هستند. این تونل از زیر آب میگذره و ساخت اون که به ده سال پیش برمیگرده به نظر من انقلابی در زندگی مردم منطقه زیلاند ایجاد کرده چون قبل از ساختش برای رسیدن به جنوبیترین نقطه هلند از کشتی استفاده میکردند. این...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 آبان 1397 19:47
این هفته هفته سومیه که من به شهر جدید نقل مکان کرده ام. از نظر خودم این برهه از زندگیم فصل دوم از مهاجرت من به هلند محسوب میشه. این روزها حسابی پر از مشغله بوده و من اون طور که باید استراحت نکرده ام، سرما خوردهام اما باز هم راضیم . شهر جدید رو دوست دارم و کارم هم در عین سختیهاش بهم انرژی میده. به طور کاملا اتفاقی...
-
ده سالگی
سهشنبه 17 مهر 1397 11:37
دیروز دقیقا ده سال از مهاجرت ما به اروپا گذشت. یک دهه پر از اتفاقات ریز و درشت که از من آدم به مراتب بهتری از آنچه بودم ساخت. میدونم که راه خوبی رو پیش گرفتم و بی نهایت به دانستهها و تجربیاتم اضافه شده و حالا به قول یکی از مدیران یونیلیور : من یک زن تکنیکال بین المللی هستم. زنی که خودش رو همون طور که هست پذیرفته...
-
بیگ دیتا
دوشنبه 9 مهر 1397 19:42
وقتی به عقب نگاه میکنم و به دورانی که دانشجو بودم، بیش از پیش به شکاف بین دانشگاه و صنعت پی میبرم و چه مباحثی که میتونستن به ما آموزش بدهند و ندادند یا شاید هم نمیدونستند و کاری نکردند. نمونه ش مبحث آمار و بیگ دیتا است که من رو از وقتی وارد صنعت و علوم کاربردی شدهام حسابی شیفته خودش کرده. هفته پیش تو یک کارگاه...
-
چند نمونه از انگلیسی هلندی
چهارشنبه 4 مهر 1397 19:33
I want to show you the video " van " the accident In case of alarm we g to the verzamelplaats This is kip and egg These are examples of Dutch English
-
چالش های جدید
یکشنبه 1 مهر 1397 09:48
این روزهای من پر از اتفاقات تازه ست و پر از تجربیات جدید و یادگیری و یادگیری و طبعا هیجان زیاد. تو گروه ما فقط تکنسین های آزمایشگاه هلندی هستند و بقیه بلژیکی، لهستانی و ترک هستند. یه خانم میانسال هم با تیمش توی ساختمون ما هستند که اهل آفریقای جنوبیه. بر خلاف انتظارم بلژیکی ها خیلی با هلندی ها فرق دارند که باید بهش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 شهریور 1397 20:27
هوای هلند پائیزی شده ولی بعضی از ساعتهای روز مثل امروز بعد از ظهر حسابی گرم میشه و خورشید آخرین زور هاشو میزنه و ما رو سر حال میاره. الان ساعت ۹ شبه و در بالکن بازه و هوا هم بینهایت دلپذیره. امروز مامان بهم توصیه کرد که اخبار نخونم و از این جنبه بهش نگاه کنم که استرس بیش از اندازه باعث هزار جور مریضی لاعلاج میشه....
-
شوک فرهنگی ۲
یکشنبه 11 شهریور 1397 19:36
انقدر که در این یک ماه از من پرسیدند کجایی هستی؟ در طول دو سال و نیم در انگلیس کسی نپرسید! لال شو بذار به کار و پروژه و جلسه برسیم!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 شهریور 1397 21:34
این روزها جای خالی خاله منیر خیلی خودش رو به ما نشون میده. نوه شیرین و باهوشش چنان دلی از همه ما برده که بیا و ببین. تمام حرکات و رفتار این پسرک فلفلی با هم سن و سالهاش فرق داره: از خوش اخلاقی هاش بگیر تا جست و خیز و شیرین زبونی هاش. خیلی خوب با همه ارتباط برقرار میکنه و جای خاصی تو دل ما برای خودش باز کرده....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریور 1397 20:56
درست ۲۷ روز از شروع کار جدید میگذره. من برگشتم هلند و تقریبا هر روز خدا رو شکر میکنم که بهم اراده داد تا تصمیم به جابجای بگیرم. محیط کار جدید جذابیتها و ترسهای خودش رو داره؛ اگه بخوام خیلی خلاصه بگم اینه که در مقایسه با صنایع غذایی خیلی جدیه! از نظر ظاهری هم هم بهتره هم بدتر: واحد ما تو یه ساختمون خیلی قدیمی...
-
شک فرهنگی ۱
شنبه 6 مرداد 1397 22:18
هیچ وقت مبنای دوست یابی من کشور یا شهر یا منطقه نبوده که اگه بود همسرم لابد باید اهل پایتخت می بود! این چند سالی که انگلیس بودم رفیق ایرانی من بهار بود که اونهم دوست دوران مدرسه من بود نه صرفا ایرانی مقیم آنجا که من تشنه معاشرتش بوده باشم. همنشین و همکلامهای روزمره من اغلب همکاران اهل اروپای جنوبی بودند که اونهم لابد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مرداد 1397 15:18
تعطیلی این هفته من خیلی خوب و به موقع بود. کمِ کم در یازده سال اخیر چنین زمان استراحتی به خودم نداده بودم. فکرم رو به طور کامل از یه کار به مدت ده روز رها کردم و هفته دیگه با دعای خیر مامان و همکاری همسر کار جدیدم رو شروع می کنم. میدونم که این دو تا کمپانی خیلی با هم فرق دارند چه از نظر فرهنگ کاری و چه از نظر نوع...
-
خداحافظی طور
چهارشنبه 27 تیر 1397 11:33
از هفته پیش مشغول ناهار و شامهای خداحافظی هستم . دوستان و همکاران لطف کردن و در گروههای مختلف چند ساعتی رو با من گذروندن. دوشنبه استرس شدیدی داشتم چون نگران اسباب کشی بودم. اما خدارو شکر دیروز به محض اینکه از شرکت حمل و نقل زنگ خونه رو زدن خیلی حالم بهتر شد. دو تا کارگر هلندی تر و فرز همه کارها رو انجام دادند....
-
زندگی پویای من
چهارشنبه 20 تیر 1397 10:37
دقیقا هفت روز کاری به پایان کار من در مرکز تحقیقات "Colworth" باقی مونده و من بعد از کمی کمتر از شش سال کار در این کمپانی قراره که ساکم رو بردارم و برم. از این که خودم برای خودم تصمیم گرفتم خیلی حال خوبی دارم. درسته که این همه وقت تو این کمپانی بودم و "Network" خوبی هم پیدا کردم و احساس راحتی...
-
آخرین روزها در انگلستان
سهشنبه 19 تیر 1397 09:49
امروز دوشبه است. هفته پیش خیلی راحت و خوشایند گذشت. جمعه تعطیل بودم و با همسر رفتیم جنوب انگلستان و ۲ روز رو در شهر زیبای "Brighton" گذروندیم. هوا عالی و گرم بود و شهر ساحلی هم سرزنده و شاد. با آگاهی از کثیفی آب کسی تو دریا آب تنی نمیکرد اما همین که آبی آرام روبروت بود و محیط دلپذیر و جذاب، کافی بود تا...
-
مسابقه
پنجشنبه 14 تیر 1397 00:20
یکشنبه مسابقه داشتم. قرار بود با ویویانا روز اول جولای ۲۱ کیلومتر بدویم. برگزار کننده مسابقه مرکز تحقیقات سرطان انگلستان بود و شرکت کنندهها فقط خانم بودند. چند هفتهٔ قبل انتظار نداشتیم که روز مسابقه دما به ۲۹-۳۰ درجه برسه اما رسید! تو مسیر مسابقه تقریبا هر ۳ تا ۴ کیلومتر یه ایستگاه آب گذشته بودند اما با این حال شرایط...
-
غر السلطنه
دوشنبه 11 تیر 1397 11:46
من همیشه فکر میکردم که هیچ کس به اندازه ایرانیها غر و نق نمیزنه ولی الان مطمئنم که ایتالیاییها دست همه مارو از پشت بسته اند. مثال: لورنا داره برای ۳ ماه ماموریت میره استرالیا. پروازش ۴ شنبه هست اما هنوز ویزای کار براش صادر نشده. هر روز داره ناله و شکایت میکنه، غر میزنه ایراد میگیره و به همه برچسب بی عرضه و کار...
-
همستد
دوشنبه 4 تیر 1397 16:32
شنبه با بهار رفته بودیم پیاده روی. این بار محله و پارک همستد (Hampstead) در شمال لندن. این قسمت از شهر خیلی زیبا و اشرفی به نظر میرسید. پارک هم که انقدر بزرگ است که شما مجال دیدن همه جای آن را پیدا نمیکنید. خانهٔ کنوود در شمال پارک واقع شده است. یک خانه اربابی بزرگ که شش خانواده سرشناس به نوبت در آنجا سکونت داشته...
-
گل آرایی
پنجشنبه 31 خرداد 1397 10:31
ذوق و سلیقه انگلیسیها در باغداری و گل آرایی حیاط و باغچه قابل انکار نیست. این روزها تمام بوتههای رز گل داده اند و چقدر نمای شهرها و روستاها رو زیباتر کرده اند.
-
سوشال مدیا و دردسر هاش
چهارشنبه 30 خرداد 1397 10:46
هفته پیش ماشینم رو گذاشتم برای فروش. دو سه روز پیش یه تبلیغ هم رو صفحه ف ب گذاشتم. هنوز چند ثانیه نگذشته بود که یکی از آشناها که من شاید سر جمع ۲ بار دیده باشمش زیر تبلیغ نوشت : پس چرا فرمونش سمت اشتباهه؟ به همراه یه شکلک. در کمال آرامش کامنتش رو پاک کردم و رفتم از لیست دوستهام حذفش کردم. خوب آقای محترم که سن و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 خرداد 1397 22:32
کلیسای سنت باسیل در قرن شانزده میلادی ساخته شده. میگویند پادشاه دستور داده بوده که یک کلیسای بی نظیر بنا کنند. در پایان از سازندگان میپرسه که آیا ممکنه در جای دیگری هم این بنا رو بسازید؟ میگویند بله. و اینجا بود که همهشان رو کور میکند تا این بنا یگانه بمونه.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 خرداد 1397 12:26
ماه می تو این مملکت دو تا تعطیلی داره: ا ولین و آخرین دوشنبه ماه. با همسر تصمیم گرفته بودیم که آخرین دوشنبه ماه می رو بهانه کنیم، چند روز رو مرخصی بگیریم و بریم سفر. ماه می و ماه اکتبر زمان خیلی خوبیه برای سیاحت در خیلی از نقاط دنیا چون نه هوا خیلی گرمه و نه سرد و هیچ جا خیلی شلوغ نیست. این بار روسیه رو انتخاب...
-
گربه خیابان پاریس
چهارشنبه 2 خرداد 1397 15:42
چند وقت پیش یک روز تعطیل رفته بودم پیاده روی در خیابان عریض و طویل پاریس. خانههای این خیابان مثل اغلب خانههای نزدیک محل زندگی من به سبک ویکتوریا ساخته شده اند. ابتدای این خیابان یکی از درهای مدرسه شبانه روزی پسران بدفورد قرار داره و در انتهای خیابان پارک بزرگ بدفورد. رستور ا نی هم به اسم همین پاریس در اواسط...
-
Camden
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 15:02
شنبه سر تمام مملکت به عروسی سلطنتی مگان و هری و این که کی چی میپوشه و طراح لباسها کیه گرم بود. هوا هم آفتابی و عالی بود. شب قبل من دچار مسمومیت خفیف شده بودم اما دلم میخواست که برم لندن و بهار رو ببینم و گپ بزنیم. رفتیم محله کمدن که در شمال لندن قرار داره و روز خوبی رو باهم داشتیم. گفتم یکی دو تا از عکس هایی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397 22:07
روزهای زیبای بهاره و همه اغلب پر انرژی تر و خوشحال تر هستند. نوه ملکه انگل//ستان با نامزد دو رگه امریکایش شنبه پیش رو ازدواج میکنه و امروز هیچ چیز در اخبار مملکت مهمتر از این نبود که چه کسی به جای پدر م//گ//ان که عمل جراحی داشته، اون رو در ورود به کلیسا تا محراب که مراسم عقد بر گذار میشه همراهی میکنه!!! تنها نکته...