اولین هفته کاری ۲۰۱۷ رو به اتمامه. این هفته مثل برق و باد گذشت:
به نقل مکان کردن به انگلیس که فکر میکنم میبینم که تو این یک سال زبان انگلیسیم خیلی بهتر شده. خیلی اصطلاح جدید یاد گرفتم و لهجه مردم برام آشناتر شده. کلاس پرزنتیشنی که میرم به اعتماد به نفسم کمک کرده و میتونم سریع تر تو محاورات فی البداهه واکنش نشون و جواب بدم. حول و حوش کریسمس با آداب و رسوم مردم اینجا آشنا شدم:cracking, secret Santa,...
ناهار کریسمس امسال مهمون دختر عموی نازنین مامان بودیم در لندن. به ما خیلی خوش گذشت و هدیههای جالبی هم گرفتیم. در این چند روز با همسر ورزش کردیم، سریال مورد علاقمون رو دنبال کردیم، برای تعطیلات هیجان انگیز پیش رو برنامه ریختیم و کمی هم تو سر و کله هم زدیم. سعی کردم غذاهایی که دوست داره رو درست کنم و تا جایی که میشه واسه این دو هفته پیش رو انرژی ذخیره کنیم. دوست داشتم که باهم یه موزیکال میدیدیم اما انقدر تعطیلات لندن شلوغه که بهمون بلیت نرسید!
پی نوشت:باید در یه پست جداگانه در مورد کتابهائی که امسال از ایران آوردم بنویسم: نمیدونم چرا انقدر فضا افسرده است؟!دیگه تا این حد؟!
سال ۲۰۱۶ از نظر کاری برای من سال خیلی خیلی خوبی بود. ۲ ماه پیش با منتورم "جیگدم" به این نتیجه رسیدیم که آمدنم به انگلستان تغییر خیلی خوب و به موقعی بود. هدف خودم هم یاد گرفتن پروسه بستنی و افزایش دایره نتورکم بود که خیلی بهتر از تصورم پیش رفت. دو قسمت مهم از پروژه امسالم نتایج رضایت بخشی داشتند: قسمت اول تاحالا انجام نشده بود و قسمت دوم هم شکافی بود که کاملا فراموش شده بود. وقتی میخواستم کارم رو تو یونیلیور شروع کنم استاد دکترام بهم گفته بود سعی کن رو بستنی کار کنی، برای توئی که تخصصت سیالات چند فازیه این بهترین گزینه است. باهاش تا حدودی هم عقیدهام هرچند که پروسه صنایع غذائی مثل مبحث انرژی خیلی پیچیده و دهان پرکن نیست اما به نوبه خودش جذابیت هایی هم داره.
از همکاران اینجا هم اینو بگم که اغلبشون رو دوست دارم و باهاشون راحتم. با بعضیها هم طول کشید تا ارتباط برقرار کنم اما در نهایت تونستم تا حدودی سد رو بشکنم. امسال بیشتر از قبل یاد گرفتم که لذت کار به داشتن همکاران خوبه.
امیدوارم سال ۲۰۱۷ سال خیلی خوبی برای همه باشه و من و نزدیکانم هم به اهدافمون برسیم.
پی نوشت: در آخرین هفته کاری "آرجیان" رو به خاک سپردیم. برای من رفتن یک روزه به هلند خیلی طاقت فارسا بود اما اگه نمیرفتم هرگز خودم رو نمیبخشیدم.