گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

چقدر خوبه که هر روز میشه زندگی رو نفس کشید، روز جدیدی رو با مهر شروع کرد، چیز جدید یاد گرفت و با آدمهای جدید روبرو شد! !! چند روز پیش به همکارم که اتاقش کنار اتاق منه و خیلی از اوقات بی حوصله اما مودبه! گفتم به نظرم بهتره اتاقت رو مرتب کنی و وسایلی که نمی خوای رو دور بریزی. بهت قول میدم که حالت بهتر بشه.  پنجشنبه که از کنار آفیسش رد می شدم صدام کرد و گفت: ببین میزم رو مرتب کردم!  راستش اصلا انتظار نداشتم که حرفم رو بخونه. گفتم : آفرین! حالا قفسه هاتو خالی کن و زونکن هایی که نمی خوای رو بریز دور. بطری های خالی و کاغذهایی که زرد شدن همه و همه باید برن! اگه این کار رو کردی دوشنبه برات جایزه می خرم.

دوشنبه متوجه شدم که اتاقش بسیار مرتب شده البته هنوز هم جا داره که خلوت تر بشه. براش یه ظرف کوچک آجیل خریده بودم. هنوز داره تمیز می کنه و آشغال دور میریزه. امروز به من میگه: خیلی حرفه که دارم حرفت رو گوش میدم. لبخند زدم و با خودم فکر کردم چقدر خوبه که آدمها نه تنها باری رو دوش هم نذارن بلکه در بوجود آوردن محیط آرام بهم کمک کنن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد