گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

مستند

روز یکشنبه خیلی دلم می خواست که بریم سینما و مهمتر ازون بریم خانه فیلم و اونجا یه فیلم تماشا کنیم. می دونستم که اگه به فرزاد بگم بازهم یه بهونه میاره پس وقتی رفته بود استخر بدون هماهنگی یه فیلم انتخاب کردم و بلیط خریدم اما مطمئن بودم که از محتوای فیلم که در واقع یک مستند بود خوشش خواهد اومد. 

خلاصه اومد و شنید و چک و چونه زد و رفتیم با دوچرنه و دیدیم و اتفاقا خیلی خوشمان هم آمد. واقعا بعضی از آدمها چه توان و اراده ای دارند!!!

مستندی که دیدیم از دکتر روث بپرس نام داشت.

سفرنامه مالزی ۴

بارها گفته ام که آسیا رو خیلی دوست دارم : هم مردمش برام تازگی دارند ، هم تاریخ داره، هم طبیعت و هم غذاهای خوشمزه. برای کسی مثل من که شاغله و از خوردن هفتگی دست پخت مادر و خاله و عمه محرومه، سفر رفتن و تعطیل کردن آشپزخونه یه نعمته که بابتش مرتب خدا رو شکر می کنم. تو سفر مالزی چندین و چند آشپزخونه مختلف رو از هندی و چینی و تایلندی و غیره رو امتحان کردیم . میوه ها و سبزیچات هم تنوع زیادی داشتند. شاید اگر من تو آسیا زندگی می کردم گیاه خوار یا حتی وگان می شدم از بس که تنوع زیاده. 

ما یک روز رو اختصاص داده بودیم به بازدید از جنگلهای تامان نگارا. راه زیادی رو باید با ماشین می رفتیم تا برسیم به جنگل و چه کار خوبی کردیم که رفتیم. من تاحالا اونهمه درخت پالم یا نخل ندیده بودم! هوا به شدت شرجی بود و اگه ماشین کولر نداشت هلاک می شدیم. برای خوردن غذا هم نمی شد به هر رستوران محلی اعتماد کرد به خصوص که اغلبشون کولر نداشتند. به نقطه مورد نظرمون که رسیدیم یه پیاده روی ۱ ساعته کردیم و پشه هاهم تا جا داشت از خجالت ما درومدند. 

شب آخری که تو منطقه کامرون بودیم رفتیم یه رستوران هندی به پیشنهاد یه سایت توریستی. نسیم خنکی می وزید و ما کنار یه زوج ژاپنی نشسته بودیم. من بریانی وجی سفارش داده بودم و فرزاد قارچ ماسالا. اینقدر غذای ما رو دیر آورد که به غلط کردن افتاده بودیم. رستوران بر خیابون نبود و فکر می کنم اونهمه آدم مثل ما رستوران رو بر اساس امتیازی که تو سایت Trip advisor بهش داده  انتخاب کرده بودند. 


سفرنامه مالزی ۳

پایتخت مالزی برعکس تایلند جای به خصوصی برای دیدن نداشت و برای ما فقط نقطه شروع سفر بود. روز دوم سفر، کوالالامپور رو با هوای گرم و مرطوبش به مقصد ارتفاعات کامرون ترک کردیم. تنها جایی که بین راه درش توقف کردیم یه عبادتگاه بی نظیر بود. شب هنگام رسیدیم به Cameron Highlands که تمام سایتهای توریستی بهش اشاره کرده بودند و از نظر جغرافیای شمال پایتخت بود. آپارتمانمون رو مثل اکثر مواقع ازطریق ایر بی اند بی رزرو کرده بودیم.

همون طور که حدس زده بودیم اون منطقه در دست چینی ها بود و به طرز تاسف برانگیزی به طبیعت دست درازی کرده بودند. ساخت و سازهای بی رویه و مراکز توریستی بی ارزشی مثل باغچه های متعدد توت فرنگی و لوندر واقعا دل رو میزد. اما و اما قسمت دیدنی منطقه خوش آب و هوای کامرون مزارع چایش بود که ما رو شیفته خودش کرد.

اشتباهی که کردیم و اصلا توصیه اش نمی کنیم اقامت ۳ روزه در این ارتفاعات بود .