گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای کووید ۱۹: قسمت سی و سوم

اینقدر دست شستم و به همه جا الکل زدم کم کم دچار وسواس شده ام. امشب همسر دو نفر رو آورده بود که اندازه پنجره ها رو بگیرند برای نصب کرکره برقی. آخر کار تصمیم گرفت که پنجره آشپزخونه رو هم بهشون نشون بده. من در حال آشپزی بودم و اصلا آمادگی حضورشون رو نداشتم به خصوص که دیدم ماسک هم نزدند. با وحشت کنج آشپزخونه خشکم زده بود . فرزاد سعی می کرد آرومم کنه اما من تمام مدت تو فکر ویروسهای احتمالی بودم که فضای آشپزخونه رو پر کرده بودند. وقتی رفتند من اصلا نمی دونستم الان باید کجا رو تمیز کنم؟ به چند نقطه الکل اسپری کردم و در به سمت خیابون رو جهت تهویه هوا باز کردم. همسر هم به در و دستگیره های طبقه اتاق خوابها الکل می زد. خلاصه نیم ساعتی طول کشید تا فضا به حالت عادی برگرده. برای شام سوپ سبزیجات پخته بودم. با هر قاشقی که به دهن می بردم آرزو می کردم که اگه ویروسی وارد بدن ما شده به سمت معده راهنمایی بشه

روزهای کووید:قسمت سی و دوم

هفته گذشته مثل برق و باد گذشت. دورکاری هم به نوعی بلای جان ما شده. نشستن طولانی پشت میز و‌ مونیتور اصلا راحت نیست. اواسط پندمیک سعی کردیم آفیس هامون رو تا حدی مجهز کنیم: همسر مونیتورش رو همون روزهای اول دورکاری از محل کارش آورد خونه، منهم‌ کیبورد و مونیتورم رو آوردم. بعد از مدتی چون گهگاهی می رفتم آفیس ، مونیتورم رو برگردوندم و برای خونه یه مونیتور نسبتا خوب خریدم. این هفته به توصیه لیدرم برای خودم یه توپ بزرگ پیلاتس خریدم که گاهی روش بنشینم و کار کنم ( امیدوارم بشه!) قرار هم گذاشتیم بعضی از جلساتم رو در صورت امکان در حال پیاده روی انجام بدم. این دومی خیلی سخت به نظر میرسه چون اغلب مواقع من باید یا مطلبی  رو تایپ کنم یا به اشتراک بگذارم و یا باهم همفکری کنیم  خلاصه که آسون به نظر نمیاد.