گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

یکی‌ از پروژه‌های امسالم بستنی و//گ//ا//ن هست. البته به بخشی از فرمولاسیون و پروسس این نوع بستنی می‌پردازیم که اغلب به مشکل بر میخوره. از نظر مدیریت و همینطور یک سری از همکاران با تجربه! ما هیچ گونه مشکل پروسس نداریم و این کار رو برای من کمی‌ تا قسمتی‌ طاقت فرسا میکنه چون باید مرتب ثابت کنم که انتقال جرم و پروسس مهمترین رکن این ماجراست چرا که اگه بهشون توجه نشه (که اصولا تو صنعت غذا اون طور که باید نمی‌شده)، هیچ وقتScale-upرو نمیتونیم به خوبی‌ پیش ببریم. این هفته به شکل تمام وقت من و دانشجوم با دقت یکی‌ از واحد‌های عملیات رو که تو آزمایشگاه مرتب استفاده میشه، بررسی‌ و ثابت کردیم که ازش به درستی‌ استفاده نمیشه. عصر جمعه آخر وقت با کمک یکی‌ از همکاران واحد پایلوت، ماشین مربوطه رو باز و تا حدودی تعمیر و تستش کردیم. حالا باید دوشنبه یکی‌ دو تا تست دیگه روش انجام بدیم و روش استفاده از ماشین مربوطه رو (اگر وجود خارجی‌ داشته باشه!) اصلاح کنیم. از طرفی‌ باید با کارخونه در تماس باشیم تا هم نحوه کارشون رو اصلاح کنیم و هم متوجه تفاوت‌های بین واحدهای عملیات بشیم. خلاصه که شبها هم ذهنم از کار خلاص نمیشه.

تجربه بهم نشون داده که ماه فوریه در این سر زمین خیلی‌ خیلی‌ ماه کش‌دار و تاریک و سردیه. این بود که از ۲ ماه پیش برنامه یه سفر کوتاه به یه شهر آفتابی رو میریختیم و باهم سر لیسبون به تفاهم رسیدیم. قبلا شمال پرتقال رو دیده بودیم و عجیب این سرزمین فقیر رو دوست داشتیم.

از ۲ تا همکار پرتقالیم راهنمایی خواسته بودم و اون‌ها هم برام یه لیست تهیه کرده بودند. جمعه صبح که به این شهر آفتابی وارد شدیم، انگار یک عالمه انرژی به من تزریق شد. واقعا هوای آفتابی و تمیز چیزیه که تا از دستش ندی قدرش رو نمی‌دونی!

یکی‌ از جاذبه‌های شهر برای ما شیرینی خوشمزه خاص لیسبون بود که دایانا بهم سفارش کرده بود کجا اصلش رو بخورم! واقعا عالی‌ بود انقدر که فرزاد هم ازش دل نمی کند.

مطابق این چند سال اخیر ترجیح دادیم که هتل نریم و تو یه خونه محلی ساکن بشیم. اقامت در این خونه‌ها تجربه جالبیه. ممکنه کم و کاست داشته باشه اما به خصوص وقتی‌ که بیشتر از دو نفر هستیم مناسب‌تره. خونه لیسبون تو یه منطقه تاریخی‌ بود که حسابی‌ ما رو به پیاده روی و سر بالایی رفتن واداشت اما جالب بود.

کشور پرتقال کشوریه که فقر از سر و روش میبره اما مردم مهربون و خونگرمی‌ داره. بابت زبان هم  برخلاف فرانسه و ایتالیا توریست به مشکل بر نمیخوره و اغلب مردم انگلیسی‌ صحبت میکنند.

معماری شهر برای مایی‌‌ که ایتالیا رو خوب گشتیم چیز عجب و غریبی نیست اما واقعا وجود دریا جلوه خاصی‌ به شهر میداد. راستش ما غذای شمال رو بیشتر دوست داشتیم و تو سفرمون به پورتو و براگا نشد که غذایی بخوریم و خوشمون نیاد. در مجموع سفر خوبی‌ بود و با انرژی برگشتیم به روزمرگی.

 

 

از پنجره آپارتمان جدید میشه زمین راگبی رو به خوبی‌ دید. بعید میدونم که تماشاچی‌ها از توی ورزشگاه هم به این خوبی‌ که من از طبقه سه زمین رو میبینم ببینند. این ورزش برای سلیقه من خیلی‌ خشن هست ولی‌ خیلی‌ دوست دارم یه آخر هفته باشه، مسابقه هم باشه و من رو صندلی‌ راحتیم بشینم و مسابقه رو تماشا کنم.