گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

انسان موفق

روزشنبه به بخش کوچکی از داستان یک انسان موفق گوش می کردم و هنوز مبهوت پرکاری این بشر هستم! چقدر تلاش؟ چقدر پشتکار؟ مگه داریم؟ همیشه خودم رو آدم با پشتکاری می دونستم اما با شنیدن چند تا جمله فهمیدم که خیلی بیشتر میشه کار کرد و نتیجه گرفت و لذت برد ...پس تا میشه باید گازش رو گرفت و رفت تا نفس هست.

ساختمان الماس

ماه پیش بود که کمپانی ما یه ساختمون خیلی شیک و جدید رو افتتاح کرد و خیلی از پرسنل رو منتقل کرد به اونجا. گروه ما و بقیه واحد تحقیقات سرجامون کنار آزمایشگاهها و پایلوت پلنت موندیم. هر اندرگاهی برای جلسه با گروه مهندسی و غیره میرم ساختمون الماس. نمی دونم چرا این اسم رو براش انتخاب کردن ولی خوب ترکیب ساختمون باب سلیقه منه. البته...البته من رو زیاد یاد یونیلیور میندازه و دوباره و سه باره به این فکر میفتم که نه! در حال حاضر خیلی خوشحالم ازین انتخابی که کردم و واقعا تجربه پلنت رو لازم داشتم چراکه اصل ماجرا داره اونجا اتفاق میفته. فشار کاراین روزها به خصوص سر پروژه های Capital بالاست ولی منحنی یادگیری عالیه. احساس می کنم که خوبه که من  ددلاینهای فشرده داشته باشم تا بهتر کار کنم و وقتکشی نکنم.

ماکسیما

تو جلسه یکی از همکاران خودش رو معرفی کرد و در آخر حرفهاش بی توجه به اینکه چند نفر از مدیران ممکنه چیزی از خانواده سلطنتی هلند  ندونند گفت: من اینجا راحتم آرژانتینی هم هستم مثل ماکسیما! اون چند نفر سرشون رو از روی دفترشون بلند کردند و نگاهی به بقیه انداختند که یعنی چه؟ پرزیدنت Benelux گفت:

.She is the queen. She made our king look good

من اصلا نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم و منفجر شدم. خداییش هم راست میگفت. هلندی ها برام تعریف کرده بودند که قبل از آشنایی ویلم الکساندر با ماکسیما همه به این فکر می کردند که بهتره مونارکی در هلند تموم بشه قبل از اینکه این بشر شاه بشه. خلاصه پرنس اون روزگار و شاه فعلی با ماکسیمای آرژانتینی آشنا میشه و کلی هم جنجال میشه سر اینکه پدر این خانم در دوران دیکتاتوری پست مهمی داشته. روزی که جلوی خبرنگاران حاضر میشن تا به سوالات خبرنگاران هلندی پاسخ بدن، از ویلم الکساندر سوال میشه در مورد ریفر دادنش به یه نامه که خیلی هم جنجالی شده بوده. ماکسیما رو میکنه به خبرنگاران و میگه خب این (الکساندر) یه کم خله. این جا بوده که به قول خود هلندی ها قلب ملت رو تسخیر می کنه. البته این طور هم گفته شده که اینو بهش یاد  داده بودند. خلاصه  این که ملکه ماکسیما از خود شاه محبوب تره.

"You maybe my grandmother, but it doesn't mean I have to love you, you know"

 from Olive Kitteridge by Elizabeth Strout

آخر هفته طور

هفته کوتاهمون رو با صدای کاملا گرفته به پایان می برم. واقعا خوشحالم که اینهفته تموم شد کما اینکه خیلی هم هفته خوب و شلوغی بود اما واقعا خسته شده بودم  و ناخوش احوال. سعیم رو می کنم که با استراحت کافی هفته آینده رو با انرژی بیشتری شروع کنم. دلم یه فیلم خیلی خوب می خواد یه چیزی تو مایه های The wife.
یه کتاب طولانی دستمه که باید تا یکشنبه شب بخونمش و آماده کلاس نقد بشم. دو سه بار شروع کردم ولی خوشم نیومد. امیدوارم امشب به قسمتهای خوبش برسم.