گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

بستنی

هیچوقت فکر نمیکردم که بستنی هم میتونه از نظر کارشناسان مذهبی‌ فرآورده مشکوکی باشه و بخوان اینقدر روش کنترل داشته باشند! هیچ وقت نمیدونستم تا ۲ هفته پیش سر شام وقتی‌ لورنا پیتزاها رو از فر در می‌آورد ، می‌برید و می‌گذاشت توی بشقاب ما. همون موقع‌ها بود که بحث رسید به کارخونه‌های بستنی سازی و اینکه کارخونه بن اند جری تماما ک//و//شر هست. بعد دهان من باز مونده بود. آنتونیو میگفت گاهی‌ اوقات تو کارخونه کایوانو (در ناپولی) بستنی ک//و//شر تهیه میکنند و اون وقت هست که سر و کله ربّی (خا// خا//م) پیدا میشه و این قضیه اینقدر تکرار شده  که با ربّی دوست شده بود.

زلزله‌


هفته پیش هفته عجیب و غریبی بود. روز چهارشنبه یک ایمیل گرفتیم مبنی بر اینکه پنجشنبه یک اتفاقاتی خواهد افتاد، جهت اطلاع ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات باشین. این ایمیل را اول همکاران هلند گرفتند و یک ساعت بعد ما. احساس عجیبی‌ بود. ایمیل آنها امضا شخص شخیص چف آر اند دی آفیسر را داشت و مال ما نه! این خودش حکایت از وقوع یک زلزله‌ داشت.

تا ساعت ۱۰ بشود قلب من یکی‌ آماده بود توی حلقم. ساعت ۹:۳۰ رفتم نشستم کنار رئیسم که پشت میزش مشغول بود. گفتم دارم از استرس می‌میرم یک اتفاق بدی برای فلاردینگن در جریان است، میشد فهمید که چیزهای بیشتری میداند.. حتی " وی پی‌" و مدیر ما هم رفته بودند هلند. 

زلزله‌ خیلی‌ بدی آمد. در سایت فلاردینگن و ۳ تا مرکز دیگه در ایتالیا، آلمان و لهستان بسته میشود. البته که یک مرکز تحقیقات غذایی در واخنینگن ساخته میشود اما در کّل حس خیلی‌ خیلی‌ بدی بود.

یکی‌ از آن‌ ۳ نفر

در دپارتمان قبلی‌ که بودم، گروه پروسس، ۴ عضو داشت: من و مدیر هلند بودیم و دو نفر دیگه انگلیس. من که میرفتم از گروه مدیرمون گفت: نه تنها با رفتن نسیم  گروه کلا مردونه میشه بلکه میانگین سنّی ۲۰ تا ۳۰ سال پائین میاد. فردا تشییع جنازه یکی‌ از اون ۳ نفر باقیمانده است. مدیر سابق که تازه از بستر بیماری برخاسته توان اومدن نداره. من اما حتما در مراسم فردا شرکت می‌کنم.
"نیل" مرد نازنین اما عجیبی‌ بود: دختر‌ها رو دوست نداشت و مهندسان شیمی‌ رو مهندس نمی‌دونست اما عجیب رفتار پدرانه ای با من داشت. روحت شاد و یادت گرامی‌.