گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای ملی ماتم زده

عجب هفته ماتم زده و پر استرسی بود. چقدر هر روز صبح تار با دل سنگین به سمت محل کارم روندم و باز با تن خسته و چشم خیس برگشتم. با مامانم هم که صحبت می کردم اون هم غمگین و بی قرار بود و کم و بیش گریه می کرد. مامان می گفت آدم بچه اش که راه دوره دلش تنگ میشه اما وقتی از بین میره...

اول ژانویه: بیشتر به محیط زیست اهمیت بدیم

روز اول سال ۲۰۲۰ رو بسیار ریلکس طور شروع کردیم. مطابق معمول روزهای تعطیل همسر جان زودتر از جاش بلند شد و رفت پایین چای دم کرد و میز صبحانه رو چید. من نیم ساعت بعد که حدود ساعت ۱۰ بود رضایت دادم که روزم رو شروع کنم. شب قبل صدای آتش بازی و ترقه بازی تا حدود ۱:۳۰ بامداد ادامه داشت اما صبح آرامش عجیبی در محله برقرار بود. تصور این که اینهمه پول رو سوزونده اند و آسیب به محیط زیست زده اند حالم رو به هم میزنه. راستش خیلی وقته که از تصور سرعت تخریب محیط زیست حالم بده. ما تو کشوری زندگی می کنیم که به خاطر آب شدن سریع کوههای یخی قطبی در معرض خطر رفتن زیر آبه و خانواده هامون هم تو شهری مثل تهران تنفس می کنند که اغلب روزهای سال بسیار آلوده است. شادی به خاطر سال نو خیلی خوبه اما روش فعلی درست نیست.  برام خیلی عجیب بود که حتی سیدنی با اون غبار و دود چند ماه اخیرش هم از آتش بازیش کوتاه نیومد!

۲۰۱۹ در یک نگاه

سال ۲۰۱۹ سالی بود که بیش از پیش به سرعت برق و باد گذشت و کم و بیش پرتلاطم بود: بیشترش رو درگیر امورات خرید خونه و اسباب کشی به شهر جدید و بعد هم رو به راه کردن خونه بودیم و بعد از حدود سه سال و نیم که من به خاطر کارم  کشور و خانه دیگری داشتم، دوباره  برگشتیم زیر یه سقف 

امسال کتابهای خوبی خوندم و بهتر کتاب خوندن رو یاد گرفتم. از نظر کاری هم وارد دنیای بهتری شدم و حتی گام بلندی در مدیریت پروژه برداشتم. هر روز صبح هم خدا رو بابت تغییر شغلم شکر کردم. پروژه محیط زیستی ام بهم خیلی انگیزه میده و ازین که اینهمه همکار فنی باسواد دارم که می تونم باهاشون مشورت کنم خوشحالم. در کل از یه کمپانی بلا بلا بلا وارد کمپانیی شدم  که صاحب تکنولوژیه و این خیلی برای من مهمه. گام مهمی هم در جهت پس زدن رفتارهای ناهنجار در محیط کارم برداشتم و البته منتورم هم بهم خیلی کمک کرد و مدیریت ارشد هم  از صداقت من ابراز رضایت کرد.

نیمی از امسال اداره کلاب پرزنتیشن رو به عهده داشتم و باعث شد خودم رو از نقطه نظر دیگری محک بزنم و حتی اسپانسر خیلی خوبی برای کلاب پیدا کنم خیلی بهتر ورزش کردم و تونستم از شر گردن درد راحت شم و احساس خیلی بهتری از نظر آمادگی جسمانی دارم. 

چند سفر خوب رفتم و در کنار دیدن گوشه دیگری از این دنیا چشمم بیشتر به وضعیت اسفناک محیط زیستی باز شد.


دلم می خواد سال ۲۰۲۰ بیشتر و بیشتر به سلامت جسم و روح خودم و خانواده ام برسم و به محیط زیست هم توجه بیشتری بکنم...

Boxing day

روز دوم کریسمس یا بوکسینگ دی رو با یکی از دوستانمون گذروندیم . پدر خانواده روزی روزگاری  همکار و هم اتاقی فرزاد در دوره دکترا بود. دویده یکی از با معرفت ترین دوستان فرزاده و چندین ساله که با یه خانم نازنین هلندی ازدواج کرده و ماحصل ازدواجشون دو تا پسر ۶ و ۳ ساله است.  برای نهار غذای ایرانی پخته بودم  به همراه کیک کرن بری. اونها هم برامون کیک پنتونه Panettone آورده بودند که من خیلی دوست دارم. فرزاد اینقدر دل به دل این بچه ها داد که وقتی رفتند کم مونده بود از خستگی بیهوش بشه

از سنتهای کریسمس

*جمعه گذشته نهار کریسمس داشتیم. رسم ساختمان ما رسم قابلمه پارتیه که ظاهرا چندین و چند ساله که به این شکل بگزار میشه. با وجود این که من اصلا ازین شکل برنامه ها در سرکار خوشم نمیاد و اون رو گدابازی کمپانی میدونم اما هم پارسال و هم امسال درش شرکت کردم. پارسال آلبالو پلو پخته بودم و امسال چلو خورش فسنجون.
شرکت کننده های امسال کمتر از پارسال به نظر میومدن اما بازهم خوب بود و تنوع غذایی بدک نبود. هلندی ها که خوب تکلیفشون مشخصه: اصلا غذای خاصی ندارند و معمولا سالاد و دسر میارن. امسال یه شرکت کننده چینی داشتیم که دامپلینگ اصل پخته بود و من خیلی دوست داشتم، همکار بی نظیرم سونت هم یه غذای به ظاهر افریقای جنوبیی پخته بود به اسم بوبوتی (که البته خیلی خاص نبود اما خوشمزه بود اونهم به همراه چادنی). یه غذای گرجی هم روی میز بود که خورش مرغ و آلو بود ولی بدون رب و کمی بی مزه. کلی غذای دیگه هم آورده بودند که معده من جا برای تستشون نداشت. منشی واحدمون هم برای دسر بستنی خونگی درست کرده بود و بیشتر بمب کالری بود و بس. یه همکار بلژیکی دارم که همیشه در حال مسخره کردن فرهنگ هلندیه و اون روز چند نوع پنیربه قول خودش بلژیکی آورده بود برای دسر که در نوع خودش خیلی خوب و خوشمزه ست اما واقعا کسی جایی برای پنیر خوردن نداشت. پنیرها رو گذاشت تو یخچال که بعد ببره خونه در نتیجه تا عصر هرکس در یخچال رو باز می کرد تمام کریدور پر میشد از بوی وحشتناک پنبر آبی (کپک زده) که خیلی ها دوستش دارند اما برای من هنوز خیلی تیز و تا حدی غیرقابل تحمله.  
گاهی فکر می کنم حتی اگه از یه فعالیت گروهی که با نیت مثبت برنامه ریزی شده خوشمون  نمیاد نباید خودمون رو از جمع بکشیم کنار و قهر بکنیم اونهم در روزهای پایانی یه سال سخت و پراسترس که حالا به خیر گذشته.
** عصر روز جمعه با همکار نازنینم تلفنی صحبت می کردم و داشتیم باهم در مورد اهداف کاری من در سال ۲۰۲۰ می گفتیم و این که چقدر مشتاقم در پروژه های پلنت بیشتر مشغول باشم، که ازم پرسید برنامه ایام کریسمسم چیه. آهی کشیدم و گفتم اینجا هستم و بیشترش رو کار می کنم چون راستش رو بخواهی من نوستالژیی با کریسمس ندارم: نه آهنگی نه خاطره خاصی. اینه که برای من شبیه یه تعطیلات معمولیه. سال نو من همون ۲۱ مارچه. با تعجب (تکراری برای من!) پرسید: واقعا؟؟ چرا من درمورد سال نو شما چیزی نمی دونم؟ گفتم: ولی حالا میدونی

Image result for ‫طرز تهیه دامپلینگ چینی‬‎