گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

 

یکی‌ از مسائل ایمنی‌ اینجا اینه که هر سال باید آبگرم کن‌ها چک بشن. من فکر می‌کردم که فشار آب گرم کن آپارتمان جدیدم در حد مطلوب نیست ولی‌ خوب خیلی‌ نگران نبودم. امروز صبح که کسی‌ برای چک سالانه آمد، خیلی‌ راضی‌ نبود و کلش رو عوض کرد. حالا من باید وقتی این آقا پاش رو از خونه می‌گذره بیرون دعا کنم که سیستم خوب کار کنه؟!!! در این هوای سرد آب گرم واقعا نعمته و ما گاهی یادمون میره که زندگی‌ چقدر میتونست سخت باشه.

چند وقت پیش که با عموی محبوبم داشتیم از گالری ملی‌ مجارستان در بوداپست بازدید میکردیم، موقع تماشای نقاشی‌های قدیمی‌ حرفمون این بود که چقدر زندگی‌ در همین اروپای ۳۰۰ سال پیش سخت بوده: مریضی، سرما، فلاکت، کثافت، میکروب، فقر!

هنر هفتم

معمولاً وقتی‌ برای من مهمون میاد سعی‌ می‌کنم که غیر از خرید و خیابون گردی همیشه یکی‌ دو تا کار فرهنگی‌ هم بکنیم: مثلا بریم موزه یا سینما یا تئاتر. این دفعه که مامان پیشمه چند تا کار فرهنگی‌ کردیم. یکیش هم سینما رفتن چهارشنبه شب بود. رفتیم زندگی‌ فردی//// مرک//وری رو دیدیم. با این که سینمای شهرستانِ من خیلی‌ تاپ نبود یعنی‌ من از صندلی‌ هاش اصلا خوشم نیومد ولی‌ فیلم عالی‌ بود. مامان هم با فیلم و با اسمارتیس هایی که براش خریدم کیف کرد. این فیلم هم مثل تولد// یک// ستاره هم پر از موزیک بود، هم بازی‌ها عالی‌ بودند و هم درام تنهایی یک ستاره رو به خوبی‌ به تصویر کشیده بود. دلم می‌خواد امسال بیشتر فیلم ببینم واقعا عاشق سینما رفتن هستم.

از گرونی تئاتر در این سر دنیا براتون نگم بهتره. ولی‌ واقعا کارشون خوبه: نظم، امکانات صحنه، صدا و بازی‌ها عالی‌ هستند. تا حالا تئاتر هلندی رو امتحان نکردم یعنی‌ راستش بهشون نمیاد حرفی‌ در این زمینه برای زدن داشته باشند ولی‌ انگلیسی‌‌ها از قدیم و ندیم که شاید قبل تر از شکسپیر باشه همیشه خدا عالی‌ بودند و هستند. ما تئاتر شیر///ش//اه رو خیلی‌ دوست داشتیم.

اوین روز کاری خیلی‌ بهتر از اون چیزی که انتظارش رو دیشب داشتم گذشت. 

امروز اولین روز از سال ۲۰۱۹ میلادی است. برای خودم و همه آدمهای دور و برم انرژی مثبت می فرستم دلم می خواد امسال سال پرباری باشه پر از تجربه های ناب ناب. دیشب که همگی از صدای ترقه و آتشبازی خیلی دیر خوابمون برد، صبح تا ساعت ۱۰:۲۰ خوابیدیم. بعد از صبحانه مامان رو مجبور کردم که بریم پیاده روی. هوای مطبوع صبحگاهی ما رو حسابی سرحال آورد. 

سال خیلی خوبی داشته باشین.

نهار کریسمس

روز آخر کاری ۲۰۱۸ همراه بود با نهار کریسمس:‌خیلی هلندی طور و غیر رسمی هرکس یه پیش غذا یا غذای اصلی یا دسر آورده بود و دور هم نهار خوردیم. البته همه چیز خیلی مرتب بود و پلان شده. این جور برنامه ها بیشتر من رو یاد دانشگاه می اندازه و به نظرم برازنده محیط کار نیست. چه میشه کرد که این طرز فکر هم طرفداران خودش رو داره. من امسال آلبالو پلو درست کردم که با استقبال هم روبرو شد.  منشی واحدمون یه خوراک گرم بلژیکی با گیلاس درست کرده بود که من خیلی دوست داشتم. هنوز مثل کمپانی قبلی اینجا جا نیفتاده ام و دوست پیدا نکرده ام اما میدونم که خیلی زود اینجا هم برام شبیه خونه میشه. خیلی وقتها دلم مثلا برای گپ زدن با  ادی تنگ میشه یا نهار خوردن با لورنا. 

جعبه کریسمسی که بهمون دادن رو دوست داشتم چون پر از هل هوله بود که به درد شبهای دراز زمستان و سریال دیدن ما می خوره. بعضی از همکاران جعبه و محتویاتش رو به  خیریه اهدا کردن ولی من زدم زیر بغلم و آوردم خونه