دقیقا هفت روز کاری به پایان کار من در مرکز تحقیقات "Colworth" باقی مونده و من بعد از کمی کمتر از شش سال کار در این کمپانی قراره که ساکم رو بردارم و برم. از این که خودم برای خودم تصمیم گرفتم خیلی حال خوبی دارم. درسته که این همه وقت تو این کمپانی بودم و "Network" خوبی هم پیدا کردم و احساس راحتی میکنم اما چند ماهی بود که مطمئن شده بودم آیندهای که خودم برای خودم ترسیم کرده بودم با اهداف و امکانات اینجا همخوانی نداره. من تو رشته مهندسی شیمی درس خوندم و برام هنوز این رشته جذابیت داره. این شد که حسابی یک چند ماهی وقت گذاشتم تا کار جدید پیدا کنم. با مدرک دکترا کار پیدا کردن و عوض کردن راحت نیست اما نشد نداره! این روزها خیلی همکارهام از من میپرسن که چطور پیش رفت یا چه مراحلی رو پشت سر گذاشتی. جوابم اینه که من به این پروسس به چشم یک کار نیمه وقت نگاه کردم و هر روز بعد کار کم کم یک ساعت تا دو ساعت در شب رو یا داشتم رو رزومه یا روی اپلیکیشن وقت صرف میکردم. خلاصه که پیل پشت کار موروثی از خانواده پدر رو دراوردم. دیروز سر ناهار دوستم میگفت من انقدر اینجا میمونم تا منو ازینجا بیندازند بیرون. نمیدونم من کی به این نقطه میرسم ولی تا جایی که بتونم تصمیم دارم افسار زندگیم دست خودم باشه.
بعضی از نوشته هاتون را خواندم! باحاله و خوب چون واقعی هستند در نتیجه به درد میخورن!! ولی خوب همشو نخوندم، امیدوارم موفق باشید
راستی مردم انگلستان چه جورین؟