-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 بهمن 1395 11:45
فکر کردن به اتفاق مهیبی که برای کولبرهای کوردمون رخ داده قلب آدمیزاد رو به درد میآره.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 بهمن 1395 11:03
*نزدیک به محل زندگیم یه استادیوم دو و میدانی وجود داره که از سال قبل دوست داشتم سرکی بهش بکشم و اگه بشه عضو یکی از تیمهای تمرینش بشم. از وقتی اومدم اینجا از گروهی که باهاشون تمرین میکردم دور افتادم و راستش رو بخواهید تنهایی دویدن همیشه دلچسب نیست بلکه هم کسل کننده است. دیشب به تشویق دو تا از خانمهای همکارم که عضو...
-
روزمره
سهشنبه 12 بهمن 1395 16:54
چقدر زمان داره زود میگذره! اولین ماه سال میلادی تموم شد و هفته دیگه یک سال میشه که من اومدم انگلستان!!! پریشب کاغذی که روش کارهای دلخواه امسالم و انتظاراتم از خودم رو نوشته بودم زدم رو دیوار آشپزخونه درست بالای اجاق گاز.یادم اومد که به اندازه کافی فیلم ندیدم! آخرین فیلم هم که تو هواپیما تماشا میکردم نصفه رها کرده...
-
ناشکر و متوقع
یکشنبه 10 بهمن 1395 14:51
حدود ۱۰ روز کمتر به شبکههای اجتماعی دسترسی داشتم. چیزی که در این چند روز اخیر فهمیدم این بود که گشت و گذار بیش از حد در شبکههای اجتماعی منو تبدیل به یه آدم به نسبت ناشکر و متوقع کرده بود (یا است). تصویر بعضا غیر واقعی از زندگی افراد که در این شبکهها به نمایش گذاشته میشه باعث میشه که آدم از خودش فاصله بگیره. باید...
-
سفر به سرزمین گرمی دیگر
پنجشنبه 7 بهمن 1395 08:18
سفر ما به تایلند کوتاه اما بینهایت شیرین بود و پر از خاطرات خوش که اگرچه برخلاف سایر سفرهایی که رفتیم کمتر توسط دوربین ثبت شد، اما تاثیر عمیقی بر قلب و روح ما داشت. برای آدمی مثل من که به انرژیهای جاری در جهان اعتقاد داره، نفس کشیدن در سرزمینی با مردمی اینچنین ساده و مهربان بسیار جذاب و دلرباست. غذاها لذیذتر از حد...
-
هفته اول
جمعه 17 دی 1395 12:00
اولین هفته کاری ۲۰۱۷ رو به اتمامه. این هفته مثل برق و باد گذشت: تو این چند روز تونستم اون طور که برنامه ریخته بودم فعال باشم و بالای ۱۲۰۰۰ قدم فعالیت داشته باشم یه ایده از نویسنده ای که کارهاشو دنبال میکنم گرفتم و هر کار مثبتی که انجام دادم و خوشحالم کرده رو مینویسم و توی ظرف شیشه ایی میاندازم. اولیش هم جواب تحقیق...
-
اولین روز ۲۰۱۷
سهشنبه 14 دی 1395 10:23
امروز اولین روز کاری ۲۰۱۷ است. ما دیروز دوشنبه هم تعطیل بودیم و من سعی کردم آخرین استفاده رو هم ببرم. شب قبلش روی یه کاغذ اقدامات فرهنگی و ورزشی مورد نظرم که امسال دوست دارم انجامشون بدم رو نوشتم. یکی از اونها ۱۲۰۰۰ قدم در روز بجای ۱۰۰۰۰ قدم بود واسه ۶ ماه پیش رو. سعیم رو میکنم که با دویدن و ورزش مرتب عملیش کنم....
-
تعطیلات کریسمس
جمعه 10 دی 1395 18:30
به نقل مکان کردن به انگلیس که فکر میکنم میبینم که تو این یک سال زبان انگلیسیم خیلی بهتر شده. خیلی اصطلاح جدید یاد گرفتم و لهجه مردم برام آشناتر شده. کلاس پرزنتیشنی که میرم به اعتماد به نفسم کمک کرده و میتونم سریع تر تو محاورات فی البداهه واکنش نشون و جواب بدم. حول و حوش کریسمس با آداب و رسوم مردم اینجا آشنا...
-
سال ۲۰۱۶
جمعه 3 دی 1395 09:38
سال ۲۰۱۶ از نظر کاری برای من سال خیلی خیلی خوبی بود. ۲ ماه پیش با منتورم "جیگدم" به این نتیجه رسیدیم که آمدنم به انگلستان تغییر خیلی خوب و به موقعی بود. هدف خودم هم یاد گرفتن پروسه بستنی و افزایش دایره نتورکم بود که خیلی بهتر از تصورم پیش رفت. دو قسمت مهم از پروژه امسالم نتایج رضایت بخشی داشتند: قسمت...
-
زندگیست دیگر
چهارشنبه 24 آذر 1395 14:15
ماجرای مریضی مجدد آردجیان منو خیلی کلافه و غمگین کرده بود. نمیتونستم خودش و خانواده اش رو لحظه ای از ذهنم دور کنم به خصوص که میدونستم ۲ تا دختر جوون داره. زمانی که خودت یه دردی رو از نزدیک و تا مغز استخونت کشیدی بیشتر حال آدمها رو در شرایط مشابه میفهمی. وقتی هفته پیش ادی بهم گفت که پمپ مرفین بهش وصله فهمیدم که...
-
تصویر آخر
یکشنبه 7 آذر 1395 23:29
بیماری رئیس سابق برگشته و اینبار دیگه جدی تر از جدیه. واقعا باورم نمیشه، تصویری که ازش از روز جشن خداحافظیم در دوم فوریه دارم تصویر آخر خواهد بود.
-
مسافر
پنجشنبه 20 آبان 1395 10:44
برادر کوچولوی من که حالا سی سالگی رو رد کرده، امشب پرواز میکنه به سمت دیاری دیگه تا تجربه ائ جدید به کوله بارش اضافه کنه. دیشب خواب میدیدم که خونه مامان هستم و آپارتمانش پر از چمدونه. چه کنم که از راه دور دلم پیششونه. براشوش آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
-
انرژی
چهارشنبه 5 آبان 1395 21:33
خیلی زیاد به انرژی بین آدمها اعتقاد دارم. به عقب که برمیگردم گاهی به تلاشم در برقراری رابطه با آدمهایی که هم فرکانس من نبودند لبخند میزنم و گاهی تاسف میخورم. در آخرین سالهای دهه سی عمرم که قاعدتاً باید عاقل تر شده باشم، بیشتر به این انرژیها و خط کشیها در روابط دقت میکنم. زیباترین و پر ارزشترین لحظههای عمرم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 آبان 1395 19:55
سبک زندگی بریتانیا یه شباهتهایی به امریکا داره. شاید هم چون من چند سال تو کشور کوچکی مثل هلند زندگی کردم اینطور به نظرم میاد. یه نکته که به خوبی حس میشه اینه که وسایل حمل و نقل عمومی به اون خوبی که تو هلند یا اسکاندیناوی هست نیست و فرهنگش هم آنچنان حضوری نداره حالا لندن رو بگذارین کنار!! چاقی مردم خیلی به چشم...
-
بستنی
پنجشنبه 22 مهر 1395 11:40
هیچوقت فکر نمیکردم که بستنی هم میتونه از نظر کارشناسان مذهبی فرآورده مشکوکی باشه و بخوان اینقدر روش کنترل داشته باشند! هیچ وقت نمیدونستم تا ۲ هفته پیش سر شام وقتی لورنا پیتزاها رو از فر در میآورد ، میبرید و میگذاشت توی بشقاب ما. همون موقعها بود که بحث رسید به کارخونههای بستنی سازی و اینکه کارخونه بن اند جری...
-
زلزله
دوشنبه 19 مهر 1395 09:48
هفته پیش هفته عجیب و غریبی بود. روز چهارشنبه یک ایمیل گرفتیم مبنی بر اینکه پنجشنبه یک اتفاقاتی خواهد افتاد، جهت اطلاع ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات باشین. این ایمیل را اول همکاران هلند گرفتند و یک ساعت بعد ما. احساس عجیبی بود. ایمیل آنها امضا شخص شخیص چف آر اند دی آفیسر را داشت و مال ما نه! این خودش حکایت از وقوع یک...
-
یکی از آن ۳ نفر
یکشنبه 4 مهر 1395 23:12
در دپارتمان قبلی که بودم، گروه پروسس، ۴ عضو داشت: من و مدیر هلند بودیم و دو نفر دیگه انگلیس. من که میرفتم از گروه مدیرمون گفت: نه تنها با رفتن نسیم گروه کلا مردونه میشه بلکه میانگین سنّی ۲۰ تا ۳۰ سال پائین میاد. فردا تشییع جنازه یکی از اون ۳ نفر باقیمانده است. مدیر سابق که تازه از بستر بیماری برخاسته توان اومدن...
-
چالشهای کاری
دوشنبه 29 شهریور 1395 20:07
با منتورم قرار گذشته بودم که رفتارهای گستاخانه رئیس چینی رو به مدیر گروه در قالب نظر خواهی در خصوص پروژه دومم گزارش کنم. منتظر فرصتی بودم که فراهم نمیشد. دیگه طاقتم طاق شده بود که ۲ هفته پیش بهش ایمیل زدم و گفتم باید باهم صحبت کنیم. روز قبل از قرارمون، آقای مدیر بهمون گفت که داره از گروه میره و اوایل اکتبر به همراه...
-
داستان میم
یکشنبه 21 شهریور 1395 23:04
داشتم وسایلم رو میذاشتم توی کمد و دنبال بطری آب و هدفونم میگشتم که به نظرم اومد مادر و دختری به فارسی باهم صحبت میکنند. برگشتم و لبخند زدم. موقع بیرون رفتن باهاشون خوش و بشی کردم. بعد از ورزش من و میم به مبل کافه باشگاه لم داده بودیم و غرق صحبت. من سالاد با پنیر بز سفارش دادم و اون سالاد با مرغ. کمی که گذشت، یخش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 شهریور 1395 17:35
تمرین این روزهای من گرفتن افسار زندگی در دستانی مصمم، با اراده و با برنامه است.
-
دوستان قدیم
یکشنبه 7 شهریور 1395 11:41
دیروز روز خیلی خوبی بود. یاسمن و خانوادهاش رو بعد از هشت سال دیدم. گپ زدن با دوستان قدیمی صفایی داره که نگو و نپرس. تمام انرژیهای منفی از روح و روانم کمِ کم برای چند ساعت دور شد. پی نوشت: پسر بانمکش هشت ماه داره.
-
دلبستگی
دوشنبه 25 مرداد 1395 18:00
همسر رفته سفر کاری. با اینکه چند ماهه از هم دوریم اما انگار همین بغل بود. حداقل شبها باهم تلفنی حرف میزدیم. حالا که رفته اون سر دنیا من انگار چیزی گم کردم.
-
کی با کی بده؟
سهشنبه 5 مرداد 1395 09:32
انگلیسیها از یک جهت خیلی شبیه ما ایرانیها هستند و اونهم مزین بودن به خصلت آب زیرکاهی و دو رو بودنه. مثلا ما در ظاهر به دوست یا همکارمون که به دیدنمون اومده میگیم الهی قربونت برم، خیلی خوش اومدی! و در باطن: ای مردشور ریختتو ببرن که بوی گند پیازی که خوردی داره خفم میکنه! نمونه انگلیسیش هم رفراندوم ماه قبل بود: وقتی...
-
پایان سویا
چهارشنبه 16 تیر 1395 22:05
وقتی یک کمپانی خوب نمیفروشه واسه تهیه پول نقد خیلی کارها میکنند مثلا تعدیل نیرو میکنند یا بخشی از اموال کمپانی رو میفروشند. شیر سویا خوب نمیفروخت یک ماه پیش فروختنش به ک//وکا ک//ولا. دوشنبه همهٔ کسانی که تو مرکز تحقیقات و توسعه هلند، از سال ۲۰۱۳ رو این پروژه کار کرده بودند رو اخراج کردند. این یعنی اینکه من هم تو...
-
هوا
جمعه 11 تیر 1395 21:19
مامانم هر سال مرداد که از گرمای هوا عاجز میشه میگه: هیچ سالی مثل امسال گرم نبوده! حالا این وضعیت هرسال ماست در ماه ژوئن: هیچ سالی هوا به بدی و سردی و دلگیری امسال نبود!
-
شکست
چهارشنبه 9 تیر 1395 21:36
تقریبا همه غیر از مردم انگلیس از شکست تیم فوتبال انگلستان در برابر ایسلند خوشحال شدند. واقعا خوشحال شدند به خصوص اروپایی ها!
-
رفراندم
پنجشنبه 3 تیر 1395 09:04
مردم بریتانیا امروز به پای صندوقهای رای میروند تا از میان دو گزینه خروج یا ماندن در اتحادیه اروپا یکی را انتخاب کنند. حرفها و حدیثها زیاده و هر کس چیزی میگه. اکثریت معتقدند که دیر زمانیست چیزی به نام اتحادیه در عمل وجود نداره و این آلمان و بریتانیا هستند که بار خیلی از کشورهای فقیر این قاره را به دوش میکشند....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 خرداد 1395 22:51
برگشتم... دو هفته تعطیلات وصل شد به یک هفته کلاس فشرده و بازدید از کارخونه و در نهایت آخر هفته در کنار مهربان همسر. تهران رفتنهای من هر بار از نوعی دیگر است! همیشه یک داستانی در جریان است. این بار هم پیش لرزههای مهاجرت برادر و چشمهای نگران مادر و حجم بیش از پیش مسئولیتهای من. اینها نیز بگذرد....
-
از هر دری
جمعه 7 خرداد 1395 08:20
امروز روز آخر کاریه و از امشب به طور رسمی میرم تو فاز تعطیلات! خیلی هیجان دارم و خوشحالم که میخوام برم تهران. کارم اینجا تو این یه هفته آخر خیلی فشرده بود و باید خیلی چیزها رو آماده میکردم. مسئولیت دو تا پروژه رو دارم که واسه ۲ هفته باید رها شون کنم و البته این بهم ثابت شده که هیچ اتفاق مهیبی در دنیای علم و...
-
Personal development
یکشنبه 2 خرداد 1395 18:43
دیروز از طرف کمپانی یه برنامه آموزشی انفرادی داشتم که جزئی از برنامه انتقال من به بریتانیا بود. جناب مشاور یک روز تمام مهمان من بود. شاید برای منی که حدود هشت سال در کشور مجاور زندگی کردم همهٔ مطالب جدید نبود اما خوب، بد هم نبود! پیشنهاد مشاور بیشتر و بیشتر قاطی شدن و معاشرت کردن با مردم، قویتر کردن زبان انگلیسی،...