گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

تلقین بی‌خیالی

ماه اکتبر و نوامبر گذشته برای من ماههای پر استرسی بودند آنقدر که یا هر روز سر درد داشتم یا شب‌ها به معنی‌ واقعی کلمه نمی‌‌خوابیدم. این روز‌ها هروقت به سختیهای پیش رو فکر می‌کنم به خودم میگم: بی‌خیال! یک هفته به موعود شروع می‌کنیم به غصّه خوردن و استرس گرفتن...

واقعا؟

یک نکته بامزه حین تماشای سریال دانتون ابی متوجه شدم و اون این بود که سازندگان سریال عجیب اصرار دارند که انگلستان رو سرزمینی خوش آب و هوا نشان بدهند!

روز زیبا

روز روز سختی‌ بود: خورشید خسته بود و قصد تابیدن نداشت و باد هم ولن کن ماجرا نبود. امروز اما روز بهتر و زیبا تریست. خدایا سپاس!

دور اما نزدیک

 امشب قراره تولّد مادر رو منزل برادرم جشن بگیرند. اینجور وقتها تمام هوش و حواسم پیش عزیزانمه. دیشب به نوید مسیج دادم که از طرف من برای مادر یک دسته گل نرگس یا رز بخره. صبح جواب داده بود "ای به چَشم"!

جشن کریسمس امسال

پیش از این هم در وبلاگ قبلی‌ نوشته بودم که یکی‌ از شیرینی‌‌های معدود زندگی‌ همنشینی با انسانهایست که با اونها هم فاز هستی‌. همینطور که زندگی‌ در غربت انسان رو زود رنج و دل نازک میکنه، بهت آموزش هم میده که از وجود اندک داشته‌ها و معدود انسانهای خوب دور و برت لذت ببری. یکی‌ از دوستان مهربان همسر ما رو برای جشن کریسمس به منزلش در شهری ۶۰ کیلومتری محل زندگیمون دعوت کرد. به نظر ما این خانوادهٔ ایتالیایی- هلندی  خیلی‌ به ما محبت داشتند که در شبی چنین به خصوص از ما پذیرائی کردند.بیشتر اون شب رو ما پشت میز خیلی‌ ساده غذاخوری نشست بودیم و دوستانمون غذا رو در سه‌ مرحله سرو و حتا دسر رو جلوی خود ما آماده کردند. ترکیب سنتهای ایتالیای و هلندی جالب بود. بیشتر از گذشته ایمان آوردم که مردم جنوب هلند مهربانتر هستند.


پی‌‌‌نوشت ۱: گاهی فکر می‌کنم بعضی‌ از سخت گیری‌ها تو فرهنگ ما باید ریشه کن بشه تا بیشتر از کنار هم بودم لذت ببریم.

پی‌‌‌نوشت ۲: دسر مربوطه: