گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

جشن کریسمس امسال

پیش از این هم در وبلاگ قبلی‌ نوشته بودم که یکی‌ از شیرینی‌‌های معدود زندگی‌ همنشینی با انسانهایست که با اونها هم فاز هستی‌. همینطور که زندگی‌ در غربت انسان رو زود رنج و دل نازک میکنه، بهت آموزش هم میده که از وجود اندک داشته‌ها و معدود انسانهای خوب دور و برت لذت ببری. یکی‌ از دوستان مهربان همسر ما رو برای جشن کریسمس به منزلش در شهری ۶۰ کیلومتری محل زندگیمون دعوت کرد. به نظر ما این خانوادهٔ ایتالیایی- هلندی  خیلی‌ به ما محبت داشتند که در شبی چنین به خصوص از ما پذیرائی کردند.بیشتر اون شب رو ما پشت میز خیلی‌ ساده غذاخوری نشست بودیم و دوستانمون غذا رو در سه‌ مرحله سرو و حتا دسر رو جلوی خود ما آماده کردند. ترکیب سنتهای ایتالیای و هلندی جالب بود. بیشتر از گذشته ایمان آوردم که مردم جنوب هلند مهربانتر هستند.


پی‌‌‌نوشت ۱: گاهی فکر می‌کنم بعضی‌ از سخت گیری‌ها تو فرهنگ ما باید ریشه کن بشه تا بیشتر از کنار هم بودم لذت ببریم.

پی‌‌‌نوشت ۲: دسر مربوطه:


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد