گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

شغل دوم شاید

خیلی وقته که دلم می خواد کنار کار حرفه ایم یه سرگرمی جدی داشته باشم که البته به من در اهداف خودشناسی و خودسازیم کمک کنه. کمی با همسر در این مورد صحبت کردم اما مثل همه کارهای دیگه خودم باید تصمیم و پی اش رو بگیرم. هرچی جدی تر بهش فکر می کنم برام هیجان انگیزتر میشه. کمترین تاثیرش می تونه این باشه که از کار پر استرسم در اواقات فراغت  کمی دور بشم.

تلقین بی‌خیالی

ماه اکتبر و نوامبر گذشته برای من ماههای پر استرسی بودند آنقدر که یا هر روز سر درد داشتم یا شب‌ها به معنی‌ واقعی کلمه نمی‌‌خوابیدم. این روز‌ها هروقت به سختیهای پیش رو فکر می‌کنم به خودم میگم: بی‌خیال! یک هفته به موعود شروع می‌کنیم به غصّه خوردن و استرس گرفتن...

مرهمی شاید

روز دوشنبه جهت جمع‌آوری کمک برای کودکان پناهجو، در محل کار کیک و شیرینی‌ خانگی فروختیم...

م. ا

سکانس ۱: چند هفته پیش با مدیر دپارتمان جلسه اسکایپ دستم. تمام درخواست هام را نوشته بودم (که بیشتر از انگشتان یک دست نبود) تا همه را باهم بحث کنیم. صحبت رسید به اینجا که منابع/// انسانی‌ باید تصمیم نهائی را بگیرد (اونجای آدم دروغگو)!!! به مدیر محترم (اییان) گفتم من مطمئنم برای این یک قلم شما اختیار محض دارید. گفت الا و بلا نه. گفتم ولی‌ اگر کنار درخواست سه‌ تا ستاره بگذارید همه چیز حل میشود. در ثانی‌ منابع ///انسانی‌ از کی‌ تا به حال حافظ منافع کارمندان بود که این دومین موردش باشد؟ گفت نسیم تو خیلی‌ غیر منصفانه برخورد میکنی‌! بعد با تته پته ادامه داد: اینها چون اغلب خبر‌های بد به کارمندان میدهند مغضوب هستند. مطمئنم خودش هم می‌دانست که همه ماجرا این نیست.

سکانس ۲: با رئیس آینده‌ام جلسه اسکایپ داشتم گفت منابع/// انسانی‌ گفته در حال گذار از سیستم قدیم به جدید هستند و نمیتوانند فعلا پیگیر کار من باشند! گفتم اینها سالی‌ یک بار کار میکنند آنهم اینطور. خندید و گفت ایشان رئیس ما و سرور ما هستند نه در خدمت ما!


نتیجه گیری: خدا گذر هیچ بنی بشری را به هر دلیلی‌ به این قسمت از مجموعه نیندازد.