گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای کووید ۱۹: قسمت هجدهم

لانگ ویکند روز شاه تا چند ساعت دیگه به پایان می رسه و فردا دوباره روزی از نو‌، روزی از نو. خانواده سلطنتی و مردم هلند روز تولد شاه رو متفاوت از همیشه جشن گرفتند البته اگه بشه بهش جشن گفت. چه تا چند سال پیش که مادربزرگ و بعدتر مادر شاه فعلی ملکه هلند بود و روز ملکه داشتیم و چه پس از اون که تولد شاه رو روز شاه اعلام کردند، هرسال جشن بزرگی (تصادفا) توی ماه آپریل برگزار شده است. بزرگترین جشن توی آمستردام برگزار میشه و خانواده سلطنتی هم توی یکی از شهرهای هلند که از قبل تعیین کرده اند حضور پیدا می کنند و جشن ویژه دارند. امسال اما روز شاه رو «روز خانه» نامگذاری کرده بودند و مردم به جای جشن و پایکوبی در خیابون ها توی خونه‌ موندند. برای بچه های هلندی شاید کمی سخت گذشت چون هرسال توی این روز اسباب بازی های قدیمیشون رو به حراج می گذارند و با پول حاصل از فروشش  معمولا اسباب بازی های استفاده شده دیگری رو با قیمت مناسب می خرند. 

من و همسر امروز عصر رفتیم دوچرخه سواری توی جنگل. تک و توک‌دوچرخه سوار می دیدیم و جاده های‌منتهی به جنگل سوت و کور بود. این حس خوبی به آدم نمیده. احساس کسی رو دارم که توی یه جزیره گیر افتاده و حالا حالاها هم امید نجات نداره. 

دیروز کار نقاشی دیوار مورد نظرم رو تموم کردم و زمانی که خانم نظافتچی مشغول به کار بود، جلوی درمون رو تمیز کردم و شمشادهای کنار گاراژ رو کوتاه کردم. امروز هم یه رز سفید توی حیاط کاشتیم و یه رز قرمز دیگه تو باغچه جلوی خونه. 

بعد از ۵ هفته هوای خوب از فردا قراره هوا بارونی بشه. امیدوارم خورشید خانوم دوباره به ما خودشو به زودی نشون بده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد