گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای کووید ۱۹: قسمت چهاردهم

یکشنبه از حدود ظهر شروع کردم به مرتب کردن حیاط پشتی. حیاط نقلی خونه ما سه تکه باغچه کوچولو داره که صاحب یا صاحبان قبلی برای راحتی کارشون توی اونها پیچکهای خودرو کاشته بودند و البته که من اصلا ازین پیچکها خوشم نمیاد. پیچکهای دو تا از باغچه ها رو کشیدم و متوجه شدم که چهارتا درخت قبلا زده شده بودند!!! برام قابل باور نبود! چرا باید تو یه حیاط به این کوچکی اینقدر دار و درخت و بوته کاشته باشن؟ حدود ساعت ۴ بعد از ظهر بود که همسر با سینی چایی اومد توی حیاط و تقریبا از یه کم بعدش بود که احساس کردم حساسیت فصلیم دیگه غیر قابل تحمل شده! مسلمان نشنود کافر نبیند که تا خود صبح روز بعدش من مشکل تنفسی داشتم و تنفس از راه بینی برام غیرممکن بود.
امروز دوشنبه بود و اصولا دوشنبه ها روزهای سختی هستند، این هفته هم که هفته چهارمه و خیلی ها دیگه کف کردند. برای این نسل از مردم اروپا که همه چیز همیشه خوب پیش رفته و همه چیز فراهم بوده و آب و هوا در کنار برنامه ریزی برای سفر سالانه کنار دریا مهمترین دغدغه فکریشون بوده، این بحران خیلی سخت و لاینحل به نظر میرسه. گذروندن کار روزانه در کنار بچه های قد و نیم قد در خونه می تونه عامل کلافگی همکاران من هم باشه. 
اخباری که از خانواده و فامیل در ایران میرسه خیلی نگران کننده است. از این هفته هم که خیلی ها برگشتند سرکار و این می تونه شروع دوباره یه فاجعه باشه. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد