گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای کووید ۱۹: قسمت سوم

همه چیز خیلی با شتاب پیش میره. انگار چرخ زندگی افتاده دست کسی که فقط داره تخت گاز میره و تصمیم جدی به کم کردن جمعیت کره زمین داره. 

از دیروز استان «براباند» که ما درش زندگی می کنیم تاحدی به عنوان استان خطر اعلام شده و مرتب به تعداد مریض هاش اضافه میشه.  امروز تو اخبار هلند خوندم که تو بیمارستانی که هفته پیش رفته بودم دو تن از کارمندان بخش قلب مبتلا شده اند. تو بیمارستان شهر بردا هم  ۸ تا از کارمندان جواب تستشون مثبت اعلام شد و مریض شدن چند دانش آموز مدرسه ای رو تعطیل کرده. 

نخست وزیر هلند دیروز گفت که اونهایی که می تونن از خونه بیرون نیان و از خونه کار کنند.  امروز همکارم می گفت نکنه استان ما بشه مثل شمال ایتالیا؟!

در برگشت به خونه سری به سوپرمارکت زدم و کمی خرید کردم با فرض اینکه شاید مجبور شیم دو سه هفته تو خونه بمونیم تا دوره پیک بیماری بگذره.

اخباری که از ایران و البته مازندران  میرسه خیلی نگران کننده است. شاید بهترین رویکرد همون روش کره جنوبی و چین باشه که شهرها رو با زور قرنطینه کردند.

شاید ۴۰ سال دیگه کسی نوشته های این روزها رو بخونه و‌ تعجب کنه و از پایین بودن سطح دانش در مقابله با این ویروس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد