الان که دارم این پست رو می نویسم تلویزیون نیمه دوم مسابقه فوتبال زنان هلند رو در نیمه نهایی جام جهانی در مقابل سوئد نشون میده و هنوز نتیجه مساوی بدون گله. دلم می خواد سفرنامه جدیدم رو اینجا بنویسم اما قبلش چند خطی در مورد مهمونی دوستم: مژگان رو ازدوره دانشگاه دلفت می شناسم. شنبه گذشته به مناسبت فارغ التحصیلی دو دخترش از مدرسه و دانشگاه مهمونی داده بود و علاوه بر دوستان ایرانی خودشون دوستان دخترها رو هم دعوت کرده بود. بار اولی نبود که می رفتیم خونه شون و اغلب هم مناسبتش ربط به دخترها داره و ترکیب مهمونها هم به همین شکل. مهمونی امسال خیلی بیشتر خوش گذشت و برای دوستم خوشحال بودم که تا حدی زحمتهاش به نتیجه رسیده و دختر بزرگش که روزی نگران دانشگاه رفتنش بود حالا فوق لیسانس گرفته. دوستان دختر بزرگتر خیلی با حال بودن! هم با ساسی مانکن ما می رقصیدن و هم با آهنگهای خودشون و البته ما هم همراهیشون می کردیم. جالبه که دو دختر مژگان که یکی بزرگ شده و دیگری زاده هلنده اینقدر خونگرم (مثل پدر و مادرشون البته) هستند و حتی آداب و رسوم ایرانی رو به دوستان هلندی یا اروپاییشون یاد میدن. دوستاشون هم مرتب به ما می گفتن چقدر از غذا و فضای مهمونی لذت می برن.
امروز تونستم یکی از آهنگهای هلندی که دخترها باهاش می رقصین رو پیدا کنم و خلاصه خاطره خوش مهمونی رو برای خودم زنده کردم.واقعا یافتن یه آهنگ از روی دو تا کلمه و ریتم کار سختی بود!