گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

یکی‌ از چالش‌های کاری امسال من مسوولیتم در پایلوت پلنت هست. باید چند تا پروژه خیلی‌ مهم رو با اپراتر‌ها امسال پیش ببرم. هفته پیش بالاخره متوجه شدم که چرا انقدر سرسخت هستند. به نظر من از اینکه تو جلسه بشینند منزجر ا‌ند. همین که کلاه ایمنی رو سرمون میگذریم و میریم تو پلنت خیلی‌ خوب رفتار میکنند ولی‌ وای به دقایقی که مینشینیم تو آفیس. البته مشکل فرهنگی‌ هم خودش یک داستانیه که باید در نظر گرفت و اینکه کارگر‌ها اغلب فکر میکنند که کار رو اونها انجام میدان و ما فقط دستور میدیم. دیگه حساب مسئولیت و استرسی که به ما وارد میشه رو نمیکنند. از وقتی‌ اومدم اینجا که حکم عسلویه هلند رو داره میبینم که کارگر‌ها ۶:۳۰ صبح الی‌ ۷ میان سر کار و ۳:۳۰ می‌رن خونه!!!!!!!!!! و من خیلی‌ وقتها با اینکه ۸:۰۰ یا ۸:۳۰ پشت میزم هستم، از ۱۳:۰۰ به بعد روزم شروع میشه چون باید اونور آبی‌‌ها بیدار بشن. خلاصه که زمان مساله پیچیده‌ای شده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد