گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

حال و هوای عید به من هم رسیده. همهٔ دلشوره ها، دلتنگی‌‌ها و شادی‌های زیر پوستی‌ دقیقا تو این موقع از سال به سمت آدم میان. روز‌ها دارن بلند و بلندتر میشن و این یه نشونه خیلی‌ خوبه واسه مائی که از شبهای بلند پائیز و زمستون اینجا به تنگ اومدیم. دارم روز شماری می‌کنم که برم و مامانم رو محکم بغل کنم سفت سفت.
روح همه پدر‌ها و مادرهای آسمونی شاد و قرین رحمت.

کاش آقای گلستان هیچوقت اون مصاحبه کذایی رو انجام نمیداد و اجازه میداد ما همون تصویر قبلی‌ رو ازش تو ذهنمون نگه می‌داشتیم. از طرفی‌ الان می‌شه بخشی از دردی که فروغ چندین سال کشیده بود رو حس کرد. درسته که این مرد همون مرد ۵۰ سال قبل نیست اما بعیده که موجوده بهتری بوده باشه: یکی‌ از مردان نفرت انگیز جامعه مرد سالار سنتی‌ مشتاق فرهنگ چند همسری! ‌ای کاش این مصاحبه رو نمیکرد و ما در همون هپروت  خودمون میموندیم.