گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

کاش آقای گلستان هیچوقت اون مصاحبه کذایی رو انجام نمیداد و اجازه میداد ما همون تصویر قبلی‌ رو ازش تو ذهنمون نگه می‌داشتیم. از طرفی‌ الان می‌شه بخشی از دردی که فروغ چندین سال کشیده بود رو حس کرد. درسته که این مرد همون مرد ۵۰ سال قبل نیست اما بعیده که موجوده بهتری بوده باشه: یکی‌ از مردان نفرت انگیز جامعه مرد سالار سنتی‌ مشتاق فرهنگ چند همسری! ‌ای کاش این مصاحبه رو نمیکرد و ما در همون هپروت  خودمون میموندیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد