گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

مسابقه ۲

مسابقه روز شنبه ۱۹ دسامبر برگزار شد و من موفق شدم.  همانطور که پیش بینی‌ می‌کردم:

۱. مطابق معمول سه‌ کیلومتر اول کسل کننده و شلوغ بود

۲. از کیلومتر ۱۸ حس عجیبی‌ داشتم چون از این بیشتر ندویده بودم. حسّی همراه با شک!

۳. تجربه بسیار جالبی‌ بود.

بر خلاف تصورم خیلی‌‌ها از کیلومتر ۱۵ به بعد یا آهسته میدویدند یا اصولا می‌‌ایستادند! خیلی‌‌هاشون کسانی‌ بودند که تا کیلومتر ۱۰  از من جلو زده بودند!

مدال یادگاری مسابقه رو اون روز تارا کوچولو دور گردنم انداخت که خیلی‌ بهم چسبید


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد