مسابقه روز شنبه ۱۹ دسامبر برگزار شد و من موفق شدم. همانطور که پیش بینی میکردم:
۱. مطابق معمول سه کیلومتر اول کسل کننده و شلوغ بود
۲. از کیلومتر ۱۸ حس عجیبی داشتم چون از این بیشتر ندویده بودم. حسّی همراه با شک!
۳. تجربه بسیار جالبی بود.
بر خلاف تصورم خیلیها از کیلومتر ۱۵ به بعد یا آهسته میدویدند یا اصولا میایستادند! خیلیهاشون کسانی بودند که تا کیلومتر ۱۰ از من جلو زده بودند!
مدال یادگاری مسابقه رو اون روز تارا کوچولو دور گردنم انداخت که خیلی بهم چسبید