گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

فضای مجازی و چشم و هم‌چشمی

عکاسی رو خیلی‌ دوست دارم و اینستاگرام فضایی بود برای ثبت و نشر عکسهایی که می‌گرفتم. قبلا هم گفته بودم از چشم و هم‌چشمی و پز دادن بیزارم و این دقیقا همون چیزی هست که باعث میشه وقتی‌ میرم ایران فکر کنم چقدر با خیلی‌ از اطرافیان اختلاف نظر دارم به خصوص که بعضی‌‌ها منتظرند که تو بری و کمبود‌هاشون رو اینطور بریزند بیرون. انگار روز‌ها مترصد این بودند که تو بری و نشون‌ت بدند که تو با رفتنت خیلی‌ چیز‌ها رو از دست دادی و ما ال‌ کردیم  بل کردیم و در این رتبه هستیم و تو نیستی‌؛ اینه خونه زندگی‌ و ماشین زیر پامون و تو نداری و هزار چرند و پرند دیگه. ماجرا فقط به حرفها ختم نشد و کار کشید به فضای مجازی و اینستاگرام جائی‌ شد برای زدن تو چشم و دهان همدیگه. کسی‌ جائی‌ نوشته بود: "یادتونه وقتی‌ نوجوون بودیم و با فامیل با چند تا ماشین جائی‌ میرفتیم هر وقت ماشینها به هم می‌رسیدند سعی‌ میکردیم با دست و رقص و جیغ بگیم که این ماشین شادتره و بیشتر خوش می‌گذره؟ الان اینستاگرام دقیقا همین وضعیت رو پیدا کرده".  و چقدر درست و به جا گفت.

از اون‌جایی که فکر می‌کنم اگه از یه قسمت از فرهنگمون بدمون میاد باید سعی‌ در اصلاحش کنیم یا حدا قل بهش دامن نزنیم، بساط عکاسیم رو جمع کردم از اینستاگرام اومدم بیرون که نه با عکس‌هام به بقیه به خصوص "فامیل دور" این حس کاذب رو بدم که خیلی‌ خوش می‌گذره و دارم پزش رو میدم و نه  این فرهنگ مصرفی "هر روز" بره روی اعصاب و روانم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد