گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

همکار

همکار مو سپیدی دارم که جوونهای گروه ما خیلی ازش خوششون نمیاد و میگن که منفیه ولی من همیشه هم برای دانشش ارزش زیادی قائل بودم، هم برای مویی که تو راه درست سپید کرده بود و هم کلا خوب باهم کنار میومدیم و من دوستش داشتم. ٤ شنبه هفته پیش در بعد از ظهری کاملا معمولی که صبحش باهم جلسه داشتیم، قلبش تو محل کار گرفت و راهی بیمارستان شد. خدا رو شکر خطر برطرف شد و این هفته برگشت سر کارش اما خوب برای ساعتهای محدود ! از وقتی برگشته حالت نگاهش عوضش شده و برق خوبی توش دیده میشه، میدونه که خوش شانس بوده و به نظرم آدم مثبت تری شده. امروز مدیرمون ما رو به صرف صبحانه تو رستوران شرکت دعوت کرده بود. "بیل" لیوان قهوه به دست،روبروی من ولی کمی اونطرفتر نشسته بود. وقتی با من و همکاربغل دستیم صحبت می کرد یا بقیه رو نگاه میکرد ، احساس می کردم چقدر خوشحالم که هست و من چقدر این حالت جدید نگاهش به زندگی رو دوست دارم. نمیدونم نگاهش با ما مهربونتر شده یا با زندگی!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد