دیشب کلاس داشتم. چند نفر به کلاسمون اضافه شدن که یکیشون یه خانم کشیش
هست. زورکا اولین سخنرانیش رو دیشب انجام داد. مادر ۱۱ تا بچه است و ۳۷ تا
نوه داره!!! از خودش گفت و اینکه چی شد که راه مذهب رو پیشه گرفت. خنده
دلنشینی به لبش داره و هنگام خنده دندونهای ردیف و سفیدش برق میزنه. موقع
چای باهم صحبت کردیم. حرفهاش به دلم نشست. وقتی گفتم امروز خیلی غمگین
بودم،گفت برام دعا میکنه و این حرفش خیلی حالم رو خوش کرد.