به نقل مکان کردن به انگلیس که فکر میکنم میبینم که تو این یک سال زبان انگلیسیم خیلی بهتر شده. خیلی اصطلاح جدید یاد گرفتم و لهجه مردم برام آشناتر شده. کلاس پرزنتیشنی که میرم به اعتماد به نفسم کمک کرده و میتونم سریع تر تو محاورات فی البداهه واکنش نشون و جواب بدم. حول و حوش کریسمس با آداب و رسوم مردم اینجا آشنا شدم:cracking, secret Santa,...
ناهار کریسمس امسال مهمون دختر عموی نازنین مامان بودیم در لندن. به ما خیلی خوش گذشت و هدیههای جالبی هم گرفتیم. در این چند روز با همسر ورزش کردیم، سریال مورد علاقمون رو دنبال کردیم، برای تعطیلات هیجان انگیز پیش رو برنامه ریختیم و کمی هم تو سر و کله هم زدیم. سعی کردم غذاهایی که دوست داره رو درست کنم و تا جایی که میشه واسه این دو هفته پیش رو انرژی ذخیره کنیم. دوست داشتم که باهم یه موزیکال میدیدیم اما انقدر تعطیلات لندن شلوغه که بهمون بلیت نرسید!
پی نوشت:باید در یه پست جداگانه در مورد کتابهائی که امسال از ایران آوردم بنویسم: نمیدونم چرا انقدر فضا افسرده است؟!دیگه تا این حد؟!