گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

روزهای کووید ۱۹: قسمت بیستم

می رسیم به مزرعه ای که می دانیم مرغداری دارند. ون سفید پستچی با آرم نارنجی شرکت پست هلند کنار دروازه پارک است. صبر می کنیم که پستچی کارش را انجام بدهد، بسته اش را داخل صندوق پست بیندازد و برود. یک ویترین بزرگ جلوی کلبه و در کنار صندوق پست هست که برای ارائه تخم مرغ های تازه به مشتری های محلی ساخته شده است. اول دستکش پلاستیکیم را می پوشم. قبل از من همسر که اعتقادی به دستکش ندارد قلاب در را باز می کند. همین موقع یه مشتری دیگر پیدایش می شود و با چشمان متعجب به من نگاه می کند. یه سکه دو یورویی داخل جعبه فلزی می اندازم و ده تخم مرغ بر میدارم. مشتری دوم که مرد قد بلند میانسال دوچرخه سوار است جعبه های مقوایی بازیافتی تخم مرغ را از خورجین دوچرخه اش در می آورد. مشتری سومی با ماشین از راه میرسد و تر و فرز از پشت فرمان می پرد پایین دختر خردسالش هم دنبالش و قبل از مشتری دوم در حالیکه به زبان لهستانی باهم صحبت می کنند دو شانه تخم مرغ از ویترین بر می دارند و می روند سمت ماشینشان. مراقبم که از همه شان فاصله معروف یک و نیم تا دو متر را داشته باشیم. فرزاد جعبه تخم مرغ را با دقت در خورجین صورتی گلدار دوچرخه ام جا میدهد. دستکشم رو در می آوردم و می گذارم در سبد فلزی دوچرخه تا بعدا بیندازم سطل زباله. برای خودم و همسر ژل ضد عفونی کف دستهامون می ریزم. هر کدام دستهامون رو چند بار به هم می ساییم. 

-'' می بینی چقدر تخم مرغهاشو ارزون میده؟ البته تو شصت سنت زیاد دادی.''

گفتم: '' خوب پول خرد نداشتم. حالا امیدوارم کیفیتش خوب باشه''

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد