در آستانه سال نو خورشیدی هستیم. امسال به دلیل جابجایی نمیتونم برم ایران اما دلم حسابی پیش مادر و برادرمه. خدا رو شکر که فرزاد هست و میتونیم در کنار هم سال رو تحویل کنیم. فردا میرم پیشش و کم مونده که ثانیهها رو هم بشمرم.
از صمیم قلبم آرزو میکنم که امسال سال خیلی خیلی بهتری برای همه مردم ایران باشه. برای همه و بخصوص خانواده خودم آرزوی سلامتی دارم. جای همه اونهایی که نیستن به خصوص پدر عزیزم سبزه. امیدوارم روحشون آروم و شاد باشه.
دو شب پیش بعد از مدتها تلویزیون تماشا میکردم. کانال ۱ برنامه جالبی نشون میداد مربوط به تغییر الگوی مصرف با به چالش کشیدن خانوادهها به امتحان کردن کالاهای جدید. در این برنامه به زوج جوانی که صاحب سه کودک بودند کمک میکردند تا روشهای مصرف و در واقع ذهنیت مصرف گراشون رو متحول و به این ترتیب به اقتصاد خانواده کمک کنند. من حسابی میخکوب شده بودم.
داستان از اونجا جالب شد که دو تهیه کننده برنامه سری به خونه این زوج زدند و گشتی در کمد لباس خودشون و بچه هاشون. کابینتهای حمام و آشپزخانه بی نصیب نموندند. تمام لباس ها،کیفها، کفشها، لوازم آرایش، لوازم بهداشتی و البته تبلتها را جمعآوری و به یک فروش گاه کوچک خالی، جایی که میشد تمام این وسایل رو به نمایش گذاشت منتقل کردند. زوج جوان وقتی وارد فروشگاه شدند از دیدن اون همه لوازم آشنا جا خوردند. سوالهای زیادی ازشون پرسیده شد نظیر: چرا شما پنج تبلت نیاز دارین و چرا لزوما آیپد!؟ چرا دختر ۱۵ ماهه شما به اندازه ۱۲۰۰ پوند لباس اون هم در حالی که قیمت لباسها هنوز روی اونها هست، داره؟ لوازم بهداشتی ۱۵۰۰ پوند ؟ چرا؟ چه نیازی به سه عدد جاروبرقی در یک خونه هست؟ اونهم از گرونترین مارک ها؟ مگه نه اینکه برای تعمیر حمامتون نیاز به پول دارین؟ مگه نه اینکه یکی از اتاقهاتون تعمیر اساسی لازم داره و قابل استفاده نیست؟
بعد از این مرحله قسمت آموزش عملی شروع شد:
۱. چند تا از کمدها قفل و لوازم غیر ضروری از دسترس خارج شد
۲. به هر کس یک کمد با تعداد معدودی لباس، کفش، لوازم بهداشتی شخصی و غیره اختصاص داده شد
۳. مارک و قیمت از تمام لباسها و کیف و کفشها بریده شد
۴. تمام وسایل ارائه شده در عین تطبیق با سلیقه اعضا خانواده از فروشگاههای ارزان قیمت اما با کیفیت مناسب فراهم شد
۵. لوازم بهداشتی بیشمار آشپزخانه با نمونه مشابه، در بطریهای سفید رنگ بی نام و نشان جایگزین شد
۶. به ۲ پسر خرد سال یک تبلت کیندل جهت بازی داده شد
۷. مرحله به مرحله نظر اعضا خانواده در مورد کیفیت، اصالت و ظاهر اجناس پرسیده شد و نحوه قضاوت یک مصرف کننده (عام) در کنار یکی دو محقق بررسی شد
۸.شامپوها در یک سالن آرایش تست شدند
۹. به عنوان نمونه چند بارونی با مارکها و قیمتهای مختلف تست کیفیت شدند اون هم خیلی ساده با پاشیدن آب
اغلب آنالیزها به شکل "آزمایش کور" انجام شدند تا به مشتری در جهت شکستن این باور که "هرچیز که گرون تره بهتره" کمک کنند.
برای من به عنوان مصرف کننده این قسمت جالب بود که برگردم و به عملکرد خودم از یه زاویه دیگه نگاه کنم و ببینم چه جاهایی گول تبلیغ تولید کننده رو میخورم. مگر نه اینکه همین فروشگاههای آلدی و لیدل در اروپا بستنیهای مشابه محصولات یونیلور رو تولید میکنند به قیمت پائین تر و کیفیت مشابه؟! و البته از زاویه دید یک محقق در صنعت به ماجرا نگاه کنم و ببینم چطور میشه هزینهها رو با نو آوری پائین آورد و کیفیت رو بهبود بخشید!
خلاصه اینکه تلویزیون نگاه کردن هم گاهی خوب و آموزنده است