گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

تغییر الگوی مصرف

دو شب پیش بعد از مدتها تلویزیون تماشا می‌کردم. کانال ۱ برنامه جالبی‌ نشون میداد  مربوط  به تغییر الگوی مصرف با به چالش کشیدن خانواده‌ها به امتحان کردن کالاهای جدید. در این برنامه به زوج جوانی که صاحب سه‌ کودک بودند کمک میکردند تا روشهای مصرف و در واقع ذهنیت مصرف گراشون رو متحول و به این ترتیب به اقتصاد خانواده کمک کنند. من حسابی‌ میخکوب شده بودم.

داستان از اونجا جالب شد که دو تهیه کننده برنامه سری به خونه این زوج زدند و گشتی در کمد لباس خودشون و بچه هاشون. کابینت‌های حمام و آشپزخانه بی‌ نصیب نموندند. تمام لباس ها،کیفها، کفش‌ها، لوازم آرایش، لوازم بهداشتی و البته تبلت‌ها را جمع‌آوری و به یک فروش گاه کوچک خالی‌، جایی که میشد تمام این وسایل رو به نمایش گذاشت منتقل کردند. زوج جوان وقتی‌ وارد فروشگاه شدند از دیدن اون همه لوازم آشنا جا خوردند. سوال‌های زیادی ازشون پرسیده شد نظیر: چرا شما پنج تبلت نیاز دارین و چرا لزوما آیپد!؟ چرا دختر ۱۵ ماهه شما به اندازه ۱۲۰۰ پوند لباس اون هم در حالی‌ که قیمت لباس‌ها هنوز روی اونها هست، داره؟ لوازم بهداشتی ۱۵۰۰ پوند ؟ چرا؟  چه نیازی به سه‌ عدد جاروبرقی‌ در یک خونه هست؟ اونهم از گرونترین مارک ها؟ مگه نه اینکه برای تعمیر حمامتون نیاز به پول دارین؟ مگه نه اینکه یکی‌ از اتاق‌هاتون تعمیر اساسی‌ لازم داره و قابل استفاده نیست؟

بعد از این مرحله قسمت آموزش عملی‌ شروع شد:

۱. چند تا از کمدها قفل و لوازم غیر ضروری از دسترس خارج شد

۲. به هر کس یک کمد با تعداد معدودی لباس، کفش، لوازم بهداشتی شخصی‌ و غیره اختصاص داده شد

۳. مارک و قیمت از تمام لباس‌ها و کیف و کفش‌ها بریده شد

۴. تمام وسایل ارائه شده در عین تطبیق با سلیقه اعضا خانواده از فروشگاه‌های ارزان قیمت اما با کیفیت مناسب فراهم شد

۵. لوازم بهداشتی بیشمار آشپزخانه با نمونه مشابه، در بطریهای سفید رنگ بی‌ نام و نشان جایگزین شد

۶. به ۲ پسر خرد سال یک تبلت کیندل جهت بازی داده شد

۷. مرحله به مرحله نظر اعضا خانواده در مورد کیفیت، اصالت و ظاهر اجناس پرسیده شد و نحوه قضاوت یک مصرف کننده (عام) در کنار یکی‌ دو محقق بررسی‌ شد

۸.شامپوها در یک سالن آرایش تست شدند

۹. به عنوان نمونه چند بارونی‌ با مارک‌ها و قیمت‌های مختلف تست کیفیت شدند اون هم خیلی‌ ساده با پاشیدن آب

اغلب آنالیز‌ها به شکل "آزمایش کور" انجام شدند تا به مشتری در جهت شکستن این باور که "هرچیز که گرون تره بهتره" کمک کنند.

برای من به عنوان مصرف کننده این قسمت جالب بود که برگردم و به عملکرد خودم از یه زاویه دیگه نگاه کنم و ببینم چه جاهایی گول تبلیغ تولید کننده رو میخورم. مگر نه اینکه همین فروشگاه‌های آلدی و لیدل در اروپا بستنی‌های مشابه محصولات یونیلور رو تولید میکنند به قیمت پائین تر و کیفیت مشابه؟! و البته از زاویه دید یک محقق در صنعت به ماجرا نگاه کنم و ببینم چطور می‌شه هزینه‌ها رو با نو آوری پائین آورد و کیفیت رو بهبود بخشید!

خلاصه اینکه تلویزیون نگاه کردن  هم گاهی‌ خوب و آموزنده است

تجربه متفاوت

خوبی‌ بزرگ ورزش دو (البته در کشورهای غربی!) این است که هروقت و هرجا باشی‌ میتونی‌ کفشهات رو بپوشی‌ و بری بیرون و بدوی! امروز صبح به رسم یک شنبه‌ها صبح از خونه زدم بیرون و مسیر جدیدی رو پیش گرفتم و برای اینکه در این شهر کوچک گم نشم!!! از موبایلم استفاده می‌کردم. پارک زیبا و نسبتا بزرگ شهر مقصدم بود. مسیری که انتخاب کرده بودم سربالایی نفس گیری داشت که برای منی‌ که تو هلند دویدن رو شروع کرده بودم عادی نبود! می‌تونم بگم که تجربه عجیبی‌ بود. مدیرم بهم پیشنهاد کرده که برای نیمه ماراتن شمال انگلستان آماده بشم. اگه بتونم همکارم رو قانع کنم که باهم تمرین کنیم و هدفمون رو اون مسابقه قرار بدیم خیلی‌ خوب می‌شه.


پی‌ نوشت: من ذاتاً آدم کینه ایی نیستم و از رفع کدورت به هر شکل و به هر بهانه ایی استقبال می‌کنم. مگه این دنیا چند روزه؟

فیلم خوب

شنبه شب بعد از مدتها رفتیم سینما. فیلم دختر دانمارکی رو دیدیم. فیلم بسیار زیبایی بود با ایفای نقش  عالی دو هنر پیشه جوان و خوش چهره، تماشای بخش کوتاهی از زندگی دو هنرمند به نامهای ( لی لی البه) و همسرش (گردا وگنر) که  در اوایل قرن بیستم می زیستند  ما رو بیش از پیش با مشکلاتی که تر//نسک//چ//و //ال ها با آن مواجه بودند و هستند روبرو کرد. تماشای این فلیم رو به همه هنردوستان توصیه می کنم.
به نظرم هر دو هنرپیشه که در لیست نامزدهای اسکار امسال قرار دارند شانس خوبی برای کسب جایزه بزرگ دارند.

شغل دوم شاید

خیلی وقته که دلم می خواد کنار کار حرفه ایم یه سرگرمی جدی داشته باشم که البته به من در اهداف خودشناسی و خودسازیم کمک کنه. کمی با همسر در این مورد صحبت کردم اما مثل همه کارهای دیگه خودم باید تصمیم و پی اش رو بگیرم. هرچی جدی تر بهش فکر می کنم برام هیجان انگیزتر میشه. کمترین تاثیرش می تونه این باشه که از کار پر استرسم در اواقات فراغت  کمی دور بشم.

واقعا؟

یک نکته بامزه حین تماشای سریال دانتون ابی متوجه شدم و اون این بود که سازندگان سریال عجیب اصرار دارند که انگلستان رو سرزمینی خوش آب و هوا نشان بدهند!