تقریبا همه سی دی هایی که از تهران خریدم رو تو ماشین گوش دادم. سلیقه در انتخاب ترانه در یکی از سی دیها منو یاد همه اون سی دی هایی میندازه که بابا از پمپ بنزین میخرید یا به عبارتی بهش میانداختند: از م. جکسون بگیر تا تام جونز و بنیم! همه باهم!
یکی دیگش قرار بود نی و دف باشه ولی یه آواز نه چندان دلچسب بهش اضافه شده! چرا آخه؟ حالا بماند که ملودیهای سیدی دف و تنبور تقریبا همون هایی هست که تو دف و نی موجوده!
مامان وقتی میدید من با کوچکترین هدیه یا چیزی که برای خودم میخرم خیلی کیف میکنم، میگفت: همیشه برای خودت هدیه های کوچک و خوب بخر و خودت رو خوشحال کن.
دوشنبه دوهفته قبل که از هلند میومدم، تو فرودگاه واسه خودم یه ماتیک خوشرنگ خیلی خوب خریدم و به خودم گفتم: جایزه که دختر خوبی بودی و این همه وسیله بسته بندی کردی! وقتی پولشو میدادم به خانم فروشنده گفتم: شروع هفته با ماتیک جدید! خندید و گفت: چی از این بهتر؟
چند روزه که بستههای شکلات مگنوم تو رستوران شرکت می فروشند . یکی با طعم اسپرسو واسه فرزاد خریدم جایزه این که پسر خوبی بوده و خیلی کارهای مربوط به اسبابکشی رو خودش انجام داده!
یکی از مهمترین تفاوفتهای محیط کار در دنیای پیشرفته، بحث ایمنی در محیط کاره. خیلی راجع به این موضوع با مادرم صحبت میکنم و اون هم هر از گاهی این مباحث رو در جلساتش با مدیران شرکت در میان میگذاره. به نظرام همین موارد میتونه به کیفیت کار کمک کنه.
دوست دارم کمی از قوانین ایمنی یو//نیل//یور رو اینجا باز گو کنم:
هر نوع سانحه برای پرسنل, برای کمپانی گرون تموم میشه اینه که به ایمنی ما اهمیت میدان!
یه کافه تریا فرانسوی پیدا کردم که نونها و شیرینی هاش عالی هستند. شنبه پیش هم صبحونه و هم ناهار رو اونجا خوردم. فکر کنم فردا هم کم کم واسه قهوه و شیرینی سری بهشون بزنم و یه باگت ازشون بخرم.
مورد آخر هم مربوط میشه به مهمونی کریسمس امسال که همه براش هیجان زده هستند. تم مهمونی بازگشت به گذشته هست.