گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

زندگی‌ بی‌ موسیقی‌ هیچه

تقریبا همه سی‌ دی هایی که از تهران خریدم رو تو ماشین گوش دادم. سلیقه در انتخاب ترانه در یکی‌ از سی‌ دی‌ها منو یاد همه اون سی‌ دی هایی میندازه که بابا از پمپ بنزین میخرید یا به عبارتی بهش می‌‌انداختند: از م. جکسون بگیر تا تام جونز و بنیم! همه باهم!

یکی‌ دیگش قرار بود نی‌ و دف باشه ولی‌ یه آواز نه چندان دلچسب بهش اضافه شده! چرا آخه؟ حالا بماند که ملودی‌های سیدی دف و تنبور تقریبا همون هایی‌ هست که تو دف و نی‌ موجوده!

جایزه

مامان وقتی‌ میدید من با کوچکترین هدیه یا چیزی که برای خودم می‌خرم خیلی‌ کیف می‌کنم، میگفت: همیشه برای خودت هدیه های کوچک و خوب بخر و خودت رو خوشحال کن.

دوشنبه دوهفته قبل که از هلند میومدم، تو فرودگاه واسه خودم یه ماتیک خوشرنگ خیلی‌ خوب خریدم و به خودم گفتم: جایزه  که دختر خوبی‌ بودی و این همه وسیله بسته بندی کردی! وقتی‌ پولشو میدادم به خانم فروشنده گفتم: شروع هفته با ماتیک جدید! خندید و گفت: چی‌ از این بهتر؟

چند روزه که بسته‌های شکلات مگنوم تو رستوران شرکت می‌‌ فروشند . یکی‌ با طعم اسپرسو واسه فرزاد خریدم جایزه این که ‌ پسر خوبی‌ بوده و خیلی‌ کار‌های مربوط به اسباب‌کشی رو خودش انجام داده!

ایمنی‌ در محیط کار

یکی‌ از مهمترین تفاوفتهای محیط کار در دنیای پیشرفته، بحث ایمنی‌ در محیط کاره. خیلی‌ راجع به این موضوع با مادرم صحبت می‌کنم و اون هم هر از گاهی‌ این مباحث رو در جلساتش با مدیران شرکت در میا‌‌ن می‌گذاره. به نظرام همین موارد میتونه به کیفیت کار کمک کنه.

دوست دارم کمی‌ از قوانین ایمنی‌ یو//نیل//یور رو اینجا باز گو  کنم:

  • به محض ورود یک کارمند جدید تمام مقررات ایمنی‌ در کار بهش آموزش داده میشه و تا قبل از گذروندن همه کلاس‌ها اجازه کار در آزمایشگاه و غیره  داده نمیشه
  • هر اتاق یا سالن یک یا چند مسٔول ایمنی‌ آتش‌سوزی داره که همیشه یه جلیقه زرد از پشت صندلیشون آویزونه. وظیفه این افراد هدایت پرسنل در زمان خطر به سمت مکان‌های امن از پیش تعیین شده است
  • برای در هر اتاق یه حلقه زرد در نظر گرفته شده با نوشته "این اتاق تخلیه شده" که مسٔول آتش‌سوزی بعد از خروج آخرین پرسنل اونو به پشت در آویزون میکنه تا از چک دوباره جلو گیری بشه. زمان حرف اول رو میزنه
  • در فضای آزاد، مکان‌های امن مشخص شده و هر گروه یک نقطه امن مخصوص به خودش داره. هنگام ورود شما به یک گروه خاص، این نقطه امن به شما نشون داده میشه
  • در هر مکان امن یک جعبه وجود داره که حاوی اسامی گروهه. اولین کسی‌ که در هنگام آتش‌سوزی به این مکان میرسه مسئوله دراوردن لیست، خوندن اسامی با صدای بلند و گزارش حضور یا عدم حضور  افراده
  • هر هفته در یک روز و ساعت مشخص دستگاه زنگ خطر چک میشه
  • همه پرسنل میدونن که زنگ خطر کوتاه و با فاصله یعنی‌ آماده باش، و زنگ خطر ممتد یعنی‌ اینکه باید هرچه زودتر خودشون رو به مکان امن برسونند
  • هر چند ماه یک بار سرعت عمل افراد در خارج شدن از محیط خطر و رسیدنشون به مکان امن چک، محاسبه،  مقایسه و گزارش میشه
  • چون ما یک پایلوت پلانت بزرگ مربوط به بستنی داریم، آژیر مخصوص به ‌آمونیاک داریم بر خلاف آتش سوزی‌ بسته به موقعیت شما در ساختمان هر گروه دستور عمل ویژه ای داره.
  • هر سه ماه حوادث در محل کار از سوختگی با آبجوش هنگام تهیه چای گرفته تا زخمی شدن هنگام کار در آزمایشگاه به پرسنل گزارش میشه و اعلام میشه که راه کار چیه؟ یادمه یک بار کسی‌ در دفتر مرکزی لندن دستشو موقع باز کردن بسته پستی با قیچی به شکل خیلی‌ بدی برید. خیلی‌ زود تمام قیچی‌ها جمع‌آوری شد و به جاش فقط به منشی‌‌ها کاتر مخصوص دادند.

هر نوع سانحه برای پرسنل, برای کمپانی گرون تموم میشه اینه که به ایمنی‌ ما اهمیت میدان!

  • داریم به آخر سال میلادی نزدیک میشیم و هر کسی‌ مشغوله. این هفته جلسه سنگین آخر سال پروژه‌ها رو با مدیران ارشد گروه بستنی و چای داشتیم که بر گذار شد و گذشت. کار من در جلسه دیجیتال ارائه شد. از نتیجه راضی‌ بودم ولی‌ میتونست همه چیز بین من و رئیس و مدیرم دوستانه تر پیش بره. منتها از خودم راضیم که جنگیدم و از حقم دفاع کردم.
  • سومین گزارش فنّی که امسال نوشته بودم امروز آنلاین شد و روی شبکه رفت. داده زیاد داشتم و می‌تونم دوتا دیگه هم بنویسم ولی‌ خیلی‌ مطمئن نیستم امسال این کار رو انجام بدم یا بذارم برای ژانویه که همه دارن از خواب تعطیلات بیدار میشن.
  • لورنا اینقدر از فسنجون خوشش میاد و برای بقیه دخترا تعریف کرده بود که تصمیم گرفتم یه شب همشون رو به صرف فسنجون دعوت کنم. چهارشنبه این کار رو انجام دادم چون واقعا آخر هفته هر کس یه کاری داره و دلم نمی‌خواست یه شنبه کامل خودمو صرف پخت و پز کنم. شام خیلی‌ خوب برگزار شد و دو تا کیک خونگی هم داشتیم به مناسبت تولّد لورنا. ماری انزا هم با پسر ۴ ماهه ش فرانچسکو اومده بود که حسابی‌ گل مجلس بود.
  • یه کافه تریا فرانسوی پیدا کردم که نونها و شیرینی‌ هاش عالی‌ هستند. شنبه پیش هم صبحونه و هم ناهار رو اونجا خوردم. فکر کنم فردا هم کم کم واسه قهوه و شیرینی‌ سری بهشون بزنم و یه باگت ازشون بخرم.

  • مورد آخر هم مربوط میشه به مهمونی‌ کریسمس امسال که همه براش هیجان زده هستند. تم‌ مهمونی‌ بازگشت به گذشته هست.

جابجایی

به نظرم کار بسته بندی وسایل خونه به آخر رسیده. سعی کردم که تمام خورده ریزه هام رو هم جمع کنم که کار اضافی برای فرزاد نمونه. خیلی مطمئن نیستم که وسایل سفارشی به موقع برسند ولی ناراحت هم نیستم چون فکر می کنم اگه بین هر مرحله فاصله باشه ما فرصت تمیزکاری و جمع آوری خواهیم داشت.