گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

دیشب خرزو خان آماده بود پشت در آپارتمان نیم وجبی من که به زودی باید بگذارمش و بروم یک جای دیگر و در را تکان میداد. شاید هم باد بود اما صدا هرچه بود صدای جالبی‌ نبود.

انقدر ذهنم پر است و مشغول که مجالی برای هیچ چیز جدیدی نیست. اما مگر میشود؟ مگر میشود ایرانی‌ باشی‌ و یک فامیل و ۷۰ میلیون هموطن را گذشته باشی‌ آن‌ سوی دنیا و همه چیز ختم به روزمرگی‌های خودت بشود؟ ما هم با دریانوردان و خانواده‌هایشان سوختیم....

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد