گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

دخترک

دختر کوچولویی که وقت به دنیا اومدن ۷۵۰ گرم بود و زنده موندن و بزرگ شدنش جز افتخارات پزشکی‌ سوئد بود حالا ۱۱ سالشه. حنا همچنان ظریف و لاغر و  در عین حال کشیده و قد بلنده. قلب و چشمهاش تو همون نوزادی زیر تیغ جراحی رفتند و خوب کار میکنند اما شنوائی و همینطور تارهای صوتیش کماکان مشکل دارند. رابطمون باهم خیلی‌ خوبه هرچند که با فواصل خیلی‌ طولانی‌ همدیگر رو میبینیم. ماه پیش که استکهلم بودم به نظرم خیلی‌ بزرگ و متفاوت شده بود. حنای باهوش ما تو این سنّ خیلی‌ خوب انگلیسی‌ صحبت میکنه و ما میتونیم بیشتر همدیگر رو بفهمیم. تو چشمها و رفتارش یه آدمِ بزرگ و عاقل رو می‌دیدم که ناظر مشاجره‌های پدر مادرشه و تصمیم گرفته که از جر و بحث‌های اونها به اتاقش و تنهایی هاش پناه ببره. 

ازش پرسیدم دوست داره یک سفر بیاد پیشم؟ خیلی‌ خوشحال شد و شنیدم که مرتب از مادرش سراغشو میگیره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد