گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

برای پست قبلی‌ یک نفر کامنت گذاشته بود که دلم نخواست دیده بشه. وقتی‌ خوندمش قاعدتاً باید عصبانی‌ می‌شدم اما لبخند زدم. اتفاقا با زورکای پست قبل در همین خصوص صحبت کرده بودم. در پاسخ به اینکه من فرق مراسم مذهبی‌ در کلیسای کاتولیک و ارتدکس رو دقیقا نمی‌دونم چون مسیحی‌ نیستم، پرسیده بود چه مذهبی‌ دارم؟ بعد باهم صحبت کردیم که این روزها نه در جمع میشه گفت به م//ذ//ه//ب اعتقاد دارم نه می‌شه گفت م//س//ل//م//ا///نم یا م//س/ل//مان زده از بس که تنش هست بین مردم قرون وسطایی اینجا! البته کامنت مذکور رو طبعاً یک هموطن فارسی زبان گذاشته بود.
به نظرم هر کسی‌ در وقت نیاز و بی‌ کسی‌ به یک ریسمانی چنگ میزنه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد