مهاجرت حرکت عجیبی ست. شخص مهاجر، مثل من، دل رو به دریا میزنه و به هر
دلیلی که برای خودش محترمه راهی یک دیار دیگه میشه. هر کس در این سفر پر
فراز و نشیب که مثل خود خود زندگی پیچیده است، تجارب خودش رو داره.
بعضی از پیشامدها کاملا شخصی هستند و بسته به فرد واکنشها متفاوت. یکی
از این تجربه ها، تجربه طعمهای از نوع دیگرست. یادمه وقتی رفتم هلند
خیلی از مزهها برام عجیب بودند و شاید یک سال طول کشید تا به مزهها عادت
کنم. عین همین اتفاق دوباره برای من تکرار شده هرچند که شدتش فرق کرده.
نمونهاش همین چای! دو هفته اول برای من تحمل طعم چای در محل کارم غیر ممکن
بود و این هفته کمی بهتر شده.
اجاره کردن خونه هم از اون دسته ماجراهای عجیب غریبی بود که اینجا دارم
باهاش دست و پنجه نرم میکنم! به همکارم میگفتم من تو هلند با درد کمتری
میتونستم یه آپارتمان بخرم!!! باید یه بار اینجا تجربهام رو از خونه
اجاره کردن در انگلیس و مواجهه با آژانسهای مسکن به اشتراک بگذارم (که
اصلا هم شیرین نبود)!
پی نوشت: اینکه زبان رسمی کشور انگلیسی خیلی خوبه.