گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

گل کو

گل کو می آید /گل کو می آید خنده به لب. / من ندارم سر یاس،/ زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید.

رئیس سابق نازنین من

"آرجیان" بعد از تغییرات جنجالی سال ۲۰۱۲ در کمپانی و به خصوص در دپارتمان پروسس، از مدیریت ۵۰ -۶۰ نفر به شکلی‌ کنار گذاشته شد و شد رئیس من و دو نفر دیگر که  در یکی‌ از واحد‌های انگلیس مشغول بودند. پس به عبارتی فقط و فقط من بودم و من که به مدت دو سال در دو ردیف پشت سر هم مینشستیم. بر خلاف داستانهای دوروبری‌ها برای من رئیس خوبی‌ بود. دوستش داشتم. وقتی‌ از گروهش رفتم گفته بود برای نسیم خوشحالم ولی‌ برای خودم ناراحت. سه‌ هفته پیش آمد مهمانی خداحافظی من. ازش تشکر کردم که همیشه رئیس مهربان من بود و حامی‌ خوبم. یک ماهی‌ بود که مدیر گروه بزرگی‌ شده  و چقدر بابت این موضوع خوشحال بود. درست چند روز پس از جابجایی به من خبر دادند که مریض احوال است. دیروز هم با خودش صحبت کردم خبرها خوش نبود. امروز خبر قطعی آمد: رئیس سابق نازنین من سرطان بدخیم مری دارد. ایستاده بودم توی ایستگاه اتوبوس، از سرما میلرزم و فکر می‌کردم  این بلا که خبرش در این لحظه به من رسیده از کجا نازل شد؟ چقدر زندگی‌ کوتاه است و چقدر ما ناتوان. مدیر دیگرمان " ادی" که کمی‌ آنسوتر از من و آرجیان می‌نشست و در این چند سال رفیق و همکار نزدیکش بود، از شنیدن این خبر گریه کرده، من تا مغزم سرم درد می‌کند و دلم برای دو دختر جوانش میسوزد. آخ ‌ای روزگار....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد